هیئت یاوران ولایت

محفـل رهروان ثارالله و شهدا

بن‌مایه‌های نگاه معرفتی در پایان‌نامه‌ها به وجود آمده است / انتقاد شدید از گسترش اندیشه چینی

به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از شیراز، حسن عباسی عصر امروز در تالار فجر دانشگاه شیراز در نشست «چالش‌ های استراتژیک جمهوری اسلامی» که به همت انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت که در زیر به صورت مشروح سخنان وی آمده است:


زمانی که به مباحث آینده شناسی نگاه می‌کنیم به طرح‌ها و برنامه‌های 20 تا 50 ساله بر می‌خوریم.


ملتی که امکان دسترسی به افق‌های آینده را داشته باشد قطعا در آینده موفق عمل می‌کند.


امروز طرح‌ها و برنامه‌های دراز مدت با جوانان کشور به بررسی گذاشته می‎شود؛ این در حالی که این مهم در دیگر کشورها به چشم نمی‌خورد.


آنچه که در نسل ما پس از دوره جنگ تحمیلی رخ داد نوعی روزمرگی در ساز و کار آنان مشاهد می‌شود، اگر نتوانیم نسل بعد را صاحب چشم انداز عمیق و دقیق کنیم قطعا باخته‌ایم؛ امروز دوران آزمون و سعی و خطا گذشته است


عنوان دهه چهارم به دهه پیشرفت و عدالت، عنوانی شعاری نبود؛ چرا که باید زیرساخت‌های پیشرفت به وجود می‌آمد.


در طول 35 سال گذشته حرکت‌های رو به جلو در کشور برداشته شده اما کافی نیست و حاکی از این است که با این منابع عظیم موجود در کشور باید بیشتر از اینها پیشرفت می‌کردیم، علت این مهم این است که یا نظام برنامه‌ریزی ما مخدوش بوده و الگوی مطلوب پیشرفت نداشته‌ایم و یا مبانی نظری ما مخدوش بوده است.


انواع ساز و کارهای سه ریشه‌ای در مبنای معرفت مدرن، پارادایم معرفت امروزی است که ساختاری سه وجهی و ریشه در درخت فلسفه دارد.


شاهکار قرآن در سندیت‌های توحیدی است، یعنی همه ساز و کارها در این سندیت صفر است و حد وسط ندارد و به طور کلی همه چیز مطلق است.


در سندیت توحیدی، حیات و زندگی چیزی جز تشخیص حق و باطل توسط انسان نیست.


اندیشه چینی در سندیت توحیدی دچار اشکالی اساسی است.


اگر اندیشه و مبانی ما سندیت توحیدی نشود، امکان ساختن جامعه توحیدی نداریم.


وقتی صحبت از اعتدال ناب می‌شود این است که مسیر دقیق را شناسایی کنیم.


وقتی متدولوژی اشکال داشته باشد و الگوی غلط  را به اندیشه وارد کنیم آن را به اشتباه خط و جهت داده‌ایم.


امروز در جامعه با سیل عظیمی از انیمیشن‌هایی رو به رو هستیم که مصرانه اندیشه سندیت چینی را القا می‌کنند.


هر کس در دورن خود ضرورت دارد که وجه شرع داشته باشد اگر کسی آن را زدود، ابله می‌شود.


آنچه غربی‌ها مطالعه می‌کنند رو گرفت طبیعت و جعل است.


زمانی که پاردایم معرفتی خود را اصلاح کنیم نظام اجتماعی صحیحی را می‌توانیم رقم بزنیم.


روش سندیت در معرفت به بن‌بست رسیده و امروز آن را می‌بینیم.


دانشجویانی که مربوط به آینده تمدن کهن ما هستند و میراث‌دار خاندان عصمت و طهارت - باید بدانند که معرفت چگونه رقم می‌خورد، اگر این محقق شد می‌توانیم الگوی مطلوبی را ارائه کنیم.


خوشبختانه دانشجویان ما در دهه پیشرفت و عدالت بن مایه‌های نگاه معرفتی را در سال‌های اخیر در پایان نامه‌های کارشناسی ارشد دکترای خود آفریده‌اند.


امروز هشت کشور جامعه سازی خود را تمام کرده‌اند که عمدتا جزء کشورهای غربی هستند و در آسیا هنوز یک مورد به وجود نیامده است.


بخشی از دولت سازی و ملت سازی در ایران اتفاق افتاده و امروز در مرحله وصل این دو مورد قرار داریم.


ایران با دو مرحله نظام سازی و ملک سازی برای جامعه سازی فاصله دارد. ما از رفتار توده‌ای خارج شده و تبدیل به چینش ملت شده‌ایم.


ما در قضیه جامعه سازی مرحله نظام سازی را آغاز کرده‌ایم اما مشکل امروز ما این است که هنوز نظام سازی به وقوع نپیوسته است.


نظام سازی در ایران از سال 90 اغاز شده اما باید در 30 سال آینده این پروژه‌ها را تمام کنیم.

۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

دختری که یادش می‌رود نفس بکشد + فیلم

یه لحظه فکر کن یادت بره نفس بکشی...

*خدایا بخاطر تمام نعمت ها ممنونیم*

دانلود فیلم


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

جزئیات حمله اراذل و اوباش به مداح معروف حاج محمود کریمی و خبرسازی سایت صهیونیستی علیه محمود کریمی

محمود کریمی

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر"خبرگزاری تسنیم، ندای انقلاب نوشت؛ محمود کریمی مداح اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که بامداد چند روز پیش در یکی از اتوبان های تهران در حال حرکت بود از سوی سرنشینان چند خودرو مورد تهدید قرار گرفت.

یک منبع نزدیک به محمود کریمی در خصوص جزئیات این اتفاق گفت: در این جریان سرنشینان این خودروها با ویراژ دادن اطراف خودرو حاج محمود کریمی وی را مجبور به توقف در حاشیه اتوبان می کنند.

وی ادامه داد: پس از توقف خودرو کریمی در حاشیه اتوبان، سرنشینان خودروهای مزاحم پیاده شده و به سمت خودرو کریمی می روند و این مداح که به همراه خانواده خود بوده برای دفاع از خانواده خود و دور کردن اراذل و اوباش اقدام به شلیک هوایی می کند که این کار هم نتیجه نمی دهد و نهایتا کریمی یک گلوله به سمت لاستیک ماشین یکی از این افراد مزاحم شلیک می کند که این گلوله به گلگیر خودرو اصابت می کند و نهایتا اراذل و اوباش از اطراف ماشین کریمی فاصله می گیرند.

براساس اظهارات این منبع، محمود کریمی از سوی نهادهای مربوطه دارای مجوز حمل سلاح است.

این منبع آگاه همچنین خاطرنشان کرد: به دلیل اثرگذاری حاج محمود کریمی در سالهای اخیر و جذب جوانان به فرهنگ اهل بیت(ع) و ترویج این فرهنگ از سوی وی ما شاهد عصبانیت ضدانقلاب از این مداح اهل بیت هستیم.

نکته جالب و تامل برانگیز در حمله اراذل و اوباش به محمود کریمی اینجاست که اولین بار خبر مورد نظر از سوی سایت صهیونیستی بالاترین و یک سایت بدنام وابسته به آقا زاده فتنه گر منتشر شده است که نشان از سناریوی از پیش طراحی شده رسانه های معاند برای تخریب چهره های هیئتی و مذهبی است.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

محمود احمدی‌نژاد در روز رای‌گیری نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری+تصویر



۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

جزئیات حمله اراذل و اوباش به مداح معروف حاج محمود کریمی و خبرسازی سایت صهیونیستی علیه محمود کریمی

محمود کریمی

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر"خبرگزاری تسنیم، ندای انقلاب نوشت؛ محمود کریمی مداح اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که بامداد چند روز پیش در یکی از اتوبان های تهران در حال حرکت بود از سوی سرنشینان چند خودرو مورد تهدید قرار گرفت.

یک منبع نزدیک به محمود کریمی در خصوص جزئیات این اتفاق گفت: در این جریان سرنشینان این خودروها با ویراژ دادن اطراف خودرو حاج محمود کریمی وی را مجبور به توقف در حاشیه اتوبان می کنند.

وی ادامه داد: پس از توقف خودرو کریمی در حاشیه اتوبان، سرنشینان خودروهای مزاحم پیاده شده و به سمت خودرو کریمی می روند و این مداح که به همراه خانواده خود بوده برای دفاع از خانواده خود و دور کردن اراذل و اوباش اقدام به شلیک هوایی می کند که این کار هم نتیجه نمی دهد و نهایتا کریمی یک گلوله به سمت لاستیک ماشین یکی از این افراد مزاحم شلیک می کند که این گلوله به گلگیر خودرو اصابت می کند و نهایتا اراذل و اوباش از اطراف ماشین کریمی فاصله می گیرند.

براساس اظهارات این منبع، محمود کریمی از سوی نهادهای مربوطه دارای مجوز حمل سلاح است.

این منبع آگاه همچنین خاطرنشان کرد: به دلیل اثرگذاری حاج محمود کریمی در سالهای اخیر و جذب جوانان به فرهنگ اهل بیت(ع) و ترویج این فرهنگ از سوی وی ما شاهد عصبانیت ضدانقلاب از این مداح اهل بیت هستیم.

نکته جالب و تامل برانگیز در حمله اراذل و اوباش به محمود کریمی اینجاست که اولین بار خبر مورد نظر از سوی سایت صهیونیستی بالاترین و یک سایت بدنام وابسته به آقا زاده فتنه گر منتشر شده است که نشان از سناریوی از پیش طراحی شده رسانه های معاند برای تخریب چهره های هیئتی و مذهبی است.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

محمود احمدی‌نژاد در روز رای‌گیری نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری+تصویر



۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

بن‌مایه‌های نگاه معرفتی در پایان‌نامه‌ها به وجود آمده است / انتقاد شدید از گسترش اندیشه چینی

به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از شیراز، حسن عباسی عصر امروز در تالار فجر دانشگاه شیراز در نشست «چالش‌ های استراتژیک جمهوری اسلامی» که به همت انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت که در زیر به صورت مشروح سخنان وی آمده است:


زمانی که به مباحث آینده شناسی نگاه می‌کنیم به طرح‌ها و برنامه‌های 20 تا 50 ساله بر می‌خوریم.


ملتی که امکان دسترسی به افق‌های آینده را داشته باشد قطعا در آینده موفق عمل می‌کند.


امروز طرح‌ها و برنامه‌های دراز مدت با جوانان کشور به بررسی گذاشته می‎شود؛ این در حالی که این مهم در دیگر کشورها به چشم نمی‌خورد.


آنچه که در نسل ما پس از دوره جنگ تحمیلی رخ داد نوعی روزمرگی در ساز و کار آنان مشاهد می‌شود، اگر نتوانیم نسل بعد را صاحب چشم انداز عمیق و دقیق کنیم قطعا باخته‌ایم؛ امروز دوران آزمون و سعی و خطا گذشته است


عنوان دهه چهارم به دهه پیشرفت و عدالت، عنوانی شعاری نبود؛ چرا که باید زیرساخت‌های پیشرفت به وجود می‌آمد.


در طول 35 سال گذشته حرکت‌های رو به جلو در کشور برداشته شده اما کافی نیست و حاکی از این است که با این منابع عظیم موجود در کشور باید بیشتر از اینها پیشرفت می‌کردیم، علت این مهم این است که یا نظام برنامه‌ریزی ما مخدوش بوده و الگوی مطلوب پیشرفت نداشته‌ایم و یا مبانی نظری ما مخدوش بوده است.


انواع ساز و کارهای سه ریشه‌ای در مبنای معرفت مدرن، پارادایم معرفت امروزی است که ساختاری سه وجهی و ریشه در درخت فلسفه دارد.


شاهکار قرآن در سندیت‌های توحیدی است، یعنی همه ساز و کارها در این سندیت صفر است و حد وسط ندارد و به طور کلی همه چیز مطلق است.


در سندیت توحیدی، حیات و زندگی چیزی جز تشخیص حق و باطل توسط انسان نیست.


اندیشه چینی در سندیت توحیدی دچار اشکالی اساسی است.


اگر اندیشه و مبانی ما سندیت توحیدی نشود، امکان ساختن جامعه توحیدی نداریم.


وقتی صحبت از اعتدال ناب می‌شود این است که مسیر دقیق را شناسایی کنیم.


وقتی متدولوژی اشکال داشته باشد و الگوی غلط  را به اندیشه وارد کنیم آن را به اشتباه خط و جهت داده‌ایم.


امروز در جامعه با سیل عظیمی از انیمیشن‌هایی رو به رو هستیم که مصرانه اندیشه سندیت چینی را القا می‌کنند.


هر کس در دورن خود ضرورت دارد که وجه شرع داشته باشد اگر کسی آن را زدود، ابله می‌شود.


آنچه غربی‌ها مطالعه می‌کنند رو گرفت طبیعت و جعل است.


زمانی که پاردایم معرفتی خود را اصلاح کنیم نظام اجتماعی صحیحی را می‌توانیم رقم بزنیم.


روش سندیت در معرفت به بن‌بست رسیده و امروز آن را می‌بینیم.


دانشجویانی که مربوط به آینده تمدن کهن ما هستند و میراث‌دار خاندان عصمت و طهارت - باید بدانند که معرفت چگونه رقم می‌خورد، اگر این محقق شد می‌توانیم الگوی مطلوبی را ارائه کنیم.


خوشبختانه دانشجویان ما در دهه پیشرفت و عدالت بن مایه‌های نگاه معرفتی را در سال‌های اخیر در پایان نامه‌های کارشناسی ارشد دکترای خود آفریده‌اند.


امروز هشت کشور جامعه سازی خود را تمام کرده‌اند که عمدتا جزء کشورهای غربی هستند و در آسیا هنوز یک مورد به وجود نیامده است.


بخشی از دولت سازی و ملت سازی در ایران اتفاق افتاده و امروز در مرحله وصل این دو مورد قرار داریم.


ایران با دو مرحله نظام سازی و ملک سازی برای جامعه سازی فاصله دارد. ما از رفتار توده‌ای خارج شده و تبدیل به چینش ملت شده‌ایم.


ما در قضیه جامعه سازی مرحله نظام سازی را آغاز کرده‌ایم اما مشکل امروز ما این است که هنوز نظام سازی به وقوع نپیوسته است.


نظام سازی در ایران از سال 90 اغاز شده اما باید در 30 سال آینده این پروژه‌ها را تمام کنیم.

۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

اقتدا مادر حاج محمود کریمی به حضرت زینب(ع) + تصاویر پدر حاج محمود کریمی در جبهه

به گزارش سرویس فضای مجازیخبرگزاری فارس،‌ سایت عقیق نوشت: سه شنبه شب مراسم تجلیل از خادمه سیدالشهدا، بانو زهرا نگهداری، همسر و مادر شهیدان کریمی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد. 

در فرصت پیش آمده در این مراسم، حاج محمود کریمی چند نکته شنیدنی از زندگی مادر خود را برای‌مان نقل کرد که می‌توانید در ادامه آنها را بخوانید:

 

* خدا کند مرا ببخشد

امروز وقتی به مادرم نگاه کردم، وقتی راه رفتن ایشان را دیدم، متوجه شدم که مادر خیلی خسته است. توی دلم گفتم حاج خانم! قربان راه رفتنت بروم، می‌دانم ما خسته‌ات کردیم. خدا کند همیشه سلامت باشی.

ما چهار برادر هستیم و هر کدام برای مادر جایگاه خاص داریم. محمد آقا، محرم اسرار حاج خانم است. حسین آقا ته‌تغاری است  و مادرم می‌گوید هر وقت حسین از تهران بیرون می‌رود، همه چیز بهم می‌ریزد! احمد آقا هم نمی‌دانم چه کلکی زده که هر وقت مادر می‌خواهم قسم بخورد می‌گوید به جان احمد. من هم که بیشتر اوقات درگیر هیات و کارهای نوکری سیدالشهدا هستم، به همین دلیل شاید گاهی اوقات مشغله‌هایم زیاد شود و کمتر بتوانم خدمت مادر برسم. بعد از دهه اول محرم یک هفته مادر را ندیدم. یک هفته برای من خیلی طولانی است. خدا کند من را ببخشد. البته می‌دانم که اگر درگیری من کاری غیر از هیات بود، ایشان گلایه می‌کرد، ولی خدا را شکر الان خودشان به من تکلیف کرده که مشغول نوکری ارباب باشم. هر از گاهی زنگ می‌زنم و می‌گویم: مامان جان ببخشید که که من کمتر خدمت می‌رسم، می‌گوید: تو درگیر کار امام حسینی مادر! من هم دعایت می‌کنم همیشه.

 

* ماجرای کمک برای جهیزیه ایتام

حاج خانم همیشه دغدغه کمک به ایتام و نیازمندان را دارد. خیلی در این حوزه فعالند. یادم می‌آید یک روز با سه سید بزرگوار در دفتر کار یکی از دوستان نشسته بودیم که مادرم تماس گرفت و گفت: برای تکمیل جهیزیه چند بچه یتیم 3 میلیون تومان پول می‌خواهیم. گفتم مادر جان! من چند وقت پیش از این دوستانم برای ایتام پول گرفتم، الان دوباره خوب نیست به آنها بگویم. مادر گفت شماره ثابت دفتر دوستت را بده، الان تماس می‌گیرم. شماره را دادم، چند لحظه بعد حاج خانم تماس گرفت و گفت بذار روی بلندگو تا صدای مرا دوستانت بشنوند. اطاعت کردم، مادر ابتدا با دوستانم سلام و احوالپرسی کردند و بعد روی بلندگو گفتند راستی من یک کار هم با محمود دارم. گفتم بفرمایید، مادر گفت: محمود جان! رفیقی که نتواند الان دست توی جیبش کند و 3 میلیون تومان برای جهیزیه بچه یتیم بدهد، به درد رفاقت نمی‌خورد. پاشو بیا خانه مادر! بعد هم قطع کردند. باور کنید بعد از همین جمله، بین دوستان من سر پرداخت 3 میلیون دعوا شد.

 

* قضیه کباب دادن به نوکر امام حسین(ع)

یک خاطره دیگر هم برایتان بگویم، یک بار تماس گرفتم با مادر. گفتم مامان کی خانه است؟ گفت دایی و خاله و بعضی اقوام. گفتم من هم می‌آیم. آن روز حاج خانم قورمه سبزی پخته بود، اما وقتی قرار شد من بروم، به اخوی‌ام حسین آقا گفت که برو چند سیخ کباب بگیر. دلیلش را پرسیده بودند، مادر گفته بود: قورمه سبزی را برای پسرم می‌آورم و کباب را برای نوکر امام حسین(ع). حاج خانم به ما اینقدر لطف دارد و البته که من هر چه دارم از ایشان است و خودم را نوکر مادر می‌دانم.

 

* برادر شهیدم گفت بیا کربلا و زود برگرد؟

من تاریخ دقیق روز تجلیل از مادر را فراموش کرده بودم. از سوی دیگر عازم کربلا بودیم و نمی‌دانستم بروم یا نه. کارهای زیادی داشتم که عقب افتاده بود. دو بار استخاره کردم برای سفر که خوب آمد. اما باز هم احساس می‌کردم به کارهایم نمی‌رسم. تا اینکه چند شب قبل از سفر، برادر شهیدم را در خواب دیدم که به من گفت: نمی‌آیی کربلا؟ برایم جالب بود که گفت نمی‌آیی، نگفت نمی‌روی. گفتم گرفتارم داداش. گفت بیا کربلا و زود برگرد. بعد از این خواب مطمئن شدم که باید بروم، اما نفهمیدم چرا اخوی‌ام گفت زود برگرد. صبح روز مراسم تجلیل حاج خانم من از نجف به تهران رسیدم و فهمیدم چرا برادرم گفت زود برگرد. باید زود برمی‌گشتم تا در یک مراسم، از مادرم در مقابل همه دوستاتم تشکر کنم و دستش را ببوسم.

در همان خواب از برادرم پرسیدم کجا می‌روی؟ گفت با احمد و محمد و شهید خرازی قرار است یک کاری انجام دهیم. نگاه کردم، دیدم در زمین صبحگاه پادگان دوکوهه، چند لشکر ایستاده و برادران من کنار شهید خرازی مشغول صحبت هستند. حکمتش چیست، نمی‌دانم. ولی من عجیب به شهید خرازی علاقه دارم. هنوز کسی نتوانسته یک عکس بدون لبخند از ایشان پیدا کند. چهره امیرالمومنین در ذهن من، تجسمی از چهره شهید خرازی است. فردی مهربان و خنده‌رو که در پس چهره‌اش صلابتی حیدری موج می زند.

 

* بوسه حاج محمود کریمی بر دستان مادر

می‌خواهم از همین طریق از همه آنهایی که برای برگزاری مراسم تجلیل حاج‌خانم زحمت کشیدند تشکر کنم. مادر خیلی برای ما زحمت کشیده است، چون خواهر نداریم کار ایشان سخت‌تر هم بوده است. البته این را هم بگویم ما چون خواهر نداشتیم، همه پسرها پخت‌و‌پز و شست‌وشو بلدند! یادم می‌آید دوران نوجوانی که مدام برای خودم مداحی می‌کردم، می‌رفتم طبقه بالا، واحد می‌خواندم و پایم را به زمین می‌کوبیدم. مادرم می‌آمد بالا و می‌گفت: مسلمان، نزن! مردم پایین خواب هستند. 

از همه می‌خواهم که برای سلامتی مادر دعا کنند، ایشان تنگی نفس دارند و مجبورن داروهای بسیاری مصرف کنند که خب عوارض آنها برای مادر مشکلاتی ایجاد می‌کند. از همه مردم می‌خواهم تا در این ایام اربعین حسینی برای سلامتی مادر من هم دعا کنند.

در ادامه گفت‌وگوی ما با با بانو زهرا نگهداری، مادر حاج محمود کریمی، همسر و مادر شهید می‌آید:

 

کاش همه پسرانم شهید می شدند

* حاج خانم چگونه با همسرتان «شهید کریمی» آشنا شدید؟

منزل دایی بنده و عموی ایشان دیوار به دیوار هم بود. قسمت شد و ما سال 42 با یک مراسم ساده با یکدیگر ازدواج کردیم. در همان سال‌ 42 بود که برای دستگیری امام(ره) خیابان‌ها شلوغ شده بود، حاج‌ آقا سه روز رفتند و هیچ خبری از ایشان نبود. وقتی برگشت دایی من به ایشان گفت چرا 3 روز بی‌خبر رفتی و از خانه بی‌خبر بودی؟ حاج آقا در پاسخ گفت: این روزها از هر چیز مهم‌تر این است که ما دین و رهبرمان را یاری کنیم.

همان شب خواب امام خمینی(ره) را دیدم که بر منبر مسجد امام علی النقی(ع) که روبه‌روی منزل ما بود نشسته و صحبت می‌کنند. همسرم یکی از مریدان سرسخت آقا بود. در عالم خواب به خانه آمد و به من گفت می‌خواهند آقا را دستگیر کنند، چه کار کنیم؟ گفتم آقا را به خانه بیاورید. آن موقع یک اتاق اجاره‌ای داشتیم و آقا را به خانه آوردند. من چادر مشکی را به کمرم بستم و یک چادر هم روی آقا انداختم. خودم جلو در ایستادم و همسرم جلو در کوچه ایستادند که مردم سراغ ایشان نیایند. در همین ماجرای حفاظت از آقا بودیم که من از خواب بیدار شدم.

 

 

شهید نقی کریمی (پدر محمود کریمی) نفر سوم ایستاده از سمت راست

 

* شما همسر مردی بودید که فعالیت‌های مذهبی و انقلابی زیادی پیش از انقلاب داشتند، بعد از انقلاب هم ایشان در جبهه‌های دفاع مقدس حضور داشتند. از این دوران برایمان بگویید.

همسرم در دوران دفاع مقدس مراجعت‌های زیادی به جبهه داشت؛ اما آخرین بار اسفند سال 60 از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. شبی که می‌خواست برود من گفتم که تو بروی دیگر برنمی‌گردی. گفت می‌دانم و ادامه داد: فرزندان من را حسینی بار بیاور و اسلحه من را زمین نگذار و از خانه خارج شد. بعد از مدتی به خانه یکی از همسایه‌ها تلفن زد و به من گفت: خواب سال 42 یادت هست؟ گفتم بله خیلی خوب. گفت: چادری را که به کمرت بسته بودی را باید الان به کمر ببندی و از آقا پشتیبانی کنی.   روز چهارم فروردین سال 61 مفقودالاثر شدند و بعد از آن برادر و شوهر خاله‌شان رفتند اما حاج آقا را پیدا نکردند. خوش به سعادتش.

 

* پس از شهادت حاج آقا فرزندتان را به جبهه فرستادید؟

بله، بعد از حاج آقا، ابوالفضل و احمد و محمود به جبهه رفتند. حتی محمد آقا که سن و سال کمی داشتند، یکبار به هوای اینکه به حمام عمومی برود، از خانه خارج شد و بعد ما فهمیدیم که او هم به جبهه رفته است. البته زمانی که خود حاج آقا در جبهه مشغول نبرد بود برای ما نامه داد که ابوالفضل را هم به جبهه بفرستیم که وقتی پسرم به منطقه رسیده بود، حاج آقا همان زمان مفقودالاثر شد.

 

* پسر بزرگ‌تر شما چه زمانی شهید شدند؟

ابوالفضل سال 65 در عملیات کربلای 5 شهید شد.

 

* اما حاج خانم شما که یک شهید داده بودید، چرا اجازه دادید فرزندتان به جبهه بروند؟

من الان افسوس می‌خورم که چرا فرزندان دیگرم به شهادت نرسیدند. دو شهید در برابر خانواده‌هایی که چند شهید برای اسلام دادند چیزی نیست. کمتر بچه‌ای است که اینگونه باشد. یک بار نصفه‌شب از جبهه آمده بود و ما خواب بودیم. دوستانش اصرار می‌کنند که در بزن و به خانه برو؛ گفته بود که مادرم خواب است، اگر زنگ بزنم بیدار می‌شود. بچه‌ای که خسته از جبهه آمده بود، پشت در نشست تا صبح که ما برای نماز بیدار شدیم به خانه آمد. من یک بی‌احترامی از این بچه ندیدم. تا صبح ناله می‌زد که خدایا چرا شهادت را نصیب من نمی‌کنی و تنها آرزویش شهادت بود. هر وقت نامه می‌فرستاد به برادرانش سفارش می‌کرد که درس بخوانند و راه امام(ره) را ترک نکنند که البته حاج محمود پس از او به جبهه رفت و خدا شهادت را نصیبش نکرد و الحمدالله توفیق ذاکر اهل بیت بودن را به دست آورده است و من به این فرزندم افتخار می‌کنم.

 

* شعری هست که می‌گوید «من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم»، تفسیر شما به عنوان یک مادر که یک فرزند شهید و دو مداح و روضه‌خوان را تحویل جامعه داده، چیست؟

این حقیقت است، هرچند در مورد فرزندان خودم هر وقت این را به من می‌گویند همیشه تاکید کردم عامل مهم در تربیت شما پدرتان بوده است. چون معتقدم پدرشان درختی را کاشت و بعد به دست من سپرد و رفت. گوشت و خون این بچه‌ها واقعا با امام حسین(ع) عجین شده بود. امانتی بود که پدرشان دست من داد و رفت. پدر این بچه‌ها بی‌نهایت خوب بود.

 

* مقداری از خودتان و نوع رابطه‌تان با اهل بیت، به‌خصوص سیدالشهدا(ع) بگویید؟

پدرم ذاکر اهل بیت و متدین سفت و سختی بود، خدا را شکر چنین دامادی هم نصیبش شد. خودم هم عاشق اهل‌بیت هستم، از همان کودکی هم ذاکر و عاشق امام حسین(ع) و اهل‌بیت(ع) بودم.

بعد از اینکه با حاج معمار ازدواج کردم از آنجا که ایشان هم فردی مذهبی و متدین بودند تلاش‌مان این بود که فرزندان‌مان هم حسینی تربیت شوند و هیچ‌وقت از در خانه امام حسین(ع) دور نشوند. تا به امروز که سنی از من گذشته و بچه‌ها به سرانجام رسیدند و با اینکه 33 سال است که پدرشان در قید حیات نیست، راه خطایی نرفته‌اند. دلیلش هم این است که ما به عنوان پدر و مادرشان عاشق اهل‌بیت بودیم. گاهی به حاج محمود می‌گویم، اگر اهل بیت را نداشتیم، نمی‌توانستیم زندگی کنیم و دلخوشی‌ای نداشتیم. لذتی بهتر از این نیست که در عزای امام حسین(ع) باشید و برای آقا اشک بریزید.

 

 

شهید ابوالفضل کریمی (برادر محمود کریمی) نفر اول ایستاده از سمت چپ

 

* الحمدلله ثمره زندگی شما و شهید کریمی فرزندانی هستند که همانطور که خودتان تاکید کردید در خط امام حسین(ع) هستند. برای پرورش این ثمره‌های زندگی چه می‌کردید؟

من آن موقع 4 فرزند داشتم و خود حاج‌ آقا یکشنبه‌ها در خانه برای بچه‌ها کلاس می‌گذاشت و متناسب با سن بچه‌ها برایشان کتاب می‌گرفت. حتی برای من هم کتاب می‌خرید و یکشنبه بعد، از این کتاب ‌سوال می‌پرسید و از بچه‌ها می‌خواست که خلاصه آن را بنویسند. برای همین خواندن کتاب‌ها بچه‌ها را تشویق می‌کرد. مدیریت پدر در زندگی خیلی مهم است. بچه‌ها را با اهل بیت و قرآن بزرگ کرد و کسی بود که عاشق اهل بیت بود. ما با پدر و مادر و خواهر حاج آقا زندگی می‌کردیم. زندگی خیلی شیرینی هم داشتیم. حاج آقا از در که می‌آمد دست بر سینه می‌گذاشت و به پدرش می‌گفت آقا نوکرتم و به مادرش می‌گفت مادر غلامتم. با خواهرش یک گونه دیگر رفتار می‌کرد. به من می‌گفت من جواب تو را چه بدهم، آیا از من راضی هستی؟ من آن دنیا نمی‌دانم چه کنم.

 

* قبل از انقلاب فضا برای مراسم عزاداری باز نبود و محدودیت‌هایی وجود داشت، آن زمان هم هیئت داشتید؟

بله، ما از دوران کودکی هیئت داشتیم.

 

* بعد از ازدواج‌تان با حاج آقا کریمی هم حتما هیئت داری کردید؟

بعد از ازدواج‌مان شب جمعه‌ها برای دعای کمیل به مسجد می‌رفتیم، صبح جمعه دعای‌ ندبه و عصر جمعه دعای سمات در خانه خودمان برپا می‌شد، آن موقع هیئت خیلی کم بود.

 

* حاج خانم! دعاهای همیشگی شما برای فرزندان‌تان چیست؟

عاقبت بخیری در این دنیا و آن دنیا. همیشه دعاکردم خدایا اولاد من را از در خانه اهل‌بیت جدا نکن، خدایا از شر شیطان، نفس اماره و تکبر دورشان کن. واقعا دعایی بهتر از این نیست. بچه‌ها هم همیشه می‌گویند، برای ما دعای دیگری نکن فقط دعا کن ما عاقبت بخیر شویم.

 

* کدام یک از آقازاده‌ها را بیشتر دوست دارید؟

همه را. هیچ کدام برایم فرقی ندارند.  ولی حسین پسر کوچک‌ترم خیلی به من نزدیک‌ است. تا در تهران است مشکلی ندارم ولی به محض اینکه از دروازه تهران بیرون برود دلم می‌گیرد.

 

* می‌گویند پسر حاج محمود هم خیلی برای شما عزیز است؟

بله، پسر حاج محمود برایم خیلی عزیز است.

 

فرزندانم باید برای امام حسین(ع) تربیت شوند

زهرا نگهداری، در بخشی از صحبت‌های خود به خاطره‌ای از همسر خود اشاره می‌کند و در این باره می‌گوید: قبل از انقلاب، زمانی که هنوز فرزندی نداشتیم، حاج معمار 3 بار به کربلا رفت ولی هر 3 بار پشت کاظمین دستگیر  شد، آخرین بار 3ماه در زندان کاظمین بود. بعد از سه ماه یک شب خواب می‌بیند آقایی روی صندلی جلوی در زندان نشسته است. دو نفر هم در اطراف این آقا ایستادند و می‌گویند نقی بیا بیرون. حاجی تعریف می‌کرد از زندان که بیرون آمدم از من پرسیدند تو بارسومی است که به کربلا آمدی؟ گفتم بله. گفتند این دفعه هم نمی‌توانی به کربلا بروی. حاجی ناراحت می‌شود و می‌گوید من باید به کربلا بروم، آن آقا ولی به حاج نقی می‌گوید اگر سماجت و اصرار کنی اصلا اجازه نمی‌دهیم دیگر به کربلا بروی. حاجی می‌گفت پرسیدم این آقا کیست؟ گفتند ایشان که روی صندلی نشسته‌اند امیرالمومنین(ع) است. دست راست‌شان امام حسین(ع) و دست چپ‌شان آقا ابوالفضل(ع). هر چه می‌خواهی از آنها بخواه. حاج‌آقا در خواب می‌گوید «آقا من یک زیارت امام حسین(ع) می‌خواهم، باید هم بروم«.

حاجی تعریف می‌کرد که 2 کیسه به من دادند، در یکی یاقوت سبز بود و در یکی دیگر سکه. گفتند این را هیچ وقت نشمار. به خاطر همین هیچ وقت پولی که در جیبش بود را نمی‌شمرد. بعد از اینکه خدا بچه‌ها را به من داد گفتم خدایا یک دختر به من بده، اما معمار می‌گفت این یاقوت سبزها که خدا به من داده، یعنی من دختردار نمی‌شوم. خدا اینها را به من داده که سرباز برای امام زمان(عج) تربیت کنم. وقتی پدر ایشان رفت حسین ما 5 ماه و یک روزش بود. من را قسم داد و گفت «زهرا تو را به خدا، برنج خارجی، گوشت یخی، چای خارجی و چیزهایی که مارک خارجی دارند به این بچه ندهی تا گوشتش رشد کند. اینها باید برای امام حسین(ع) تربیت شوند.»

۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

اقتدا مادر حاج محمود کریمی به حضرت زینب(ع) + تصاویر پدر حاج محمود کریمی در جبهه

به گزارش سرویس فضای مجازیخبرگزاری فارس،‌ سایت عقیق نوشت: سه شنبه شب مراسم تجلیل از خادمه سیدالشهدا، بانو زهرا نگهداری، همسر و مادر شهیدان کریمی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد. 

در فرصت پیش آمده در این مراسم، حاج محمود کریمی چند نکته شنیدنی از زندگی مادر خود را برای‌مان نقل کرد که می‌توانید در ادامه آنها را بخوانید:

 

* خدا کند مرا ببخشد

امروز وقتی به مادرم نگاه کردم، وقتی راه رفتن ایشان را دیدم، متوجه شدم که مادر خیلی خسته است. توی دلم گفتم حاج خانم! قربان راه رفتنت بروم، می‌دانم ما خسته‌ات کردیم. خدا کند همیشه سلامت باشی.

ما چهار برادر هستیم و هر کدام برای مادر جایگاه خاص داریم. محمد آقا، محرم اسرار حاج خانم است. حسین آقا ته‌تغاری است  و مادرم می‌گوید هر وقت حسین از تهران بیرون می‌رود، همه چیز بهم می‌ریزد! احمد آقا هم نمی‌دانم چه کلکی زده که هر وقت مادر می‌خواهم قسم بخورد می‌گوید به جان احمد. من هم که بیشتر اوقات درگیر هیات و کارهای نوکری سیدالشهدا هستم، به همین دلیل شاید گاهی اوقات مشغله‌هایم زیاد شود و کمتر بتوانم خدمت مادر برسم. بعد از دهه اول محرم یک هفته مادر را ندیدم. یک هفته برای من خیلی طولانی است. خدا کند من را ببخشد. البته می‌دانم که اگر درگیری من کاری غیر از هیات بود، ایشان گلایه می‌کرد، ولی خدا را شکر الان خودشان به من تکلیف کرده که مشغول نوکری ارباب باشم. هر از گاهی زنگ می‌زنم و می‌گویم: مامان جان ببخشید که که من کمتر خدمت می‌رسم، می‌گوید: تو درگیر کار امام حسینی مادر! من هم دعایت می‌کنم همیشه.

 

* ماجرای کمک برای جهیزیه ایتام

حاج خانم همیشه دغدغه کمک به ایتام و نیازمندان را دارد. خیلی در این حوزه فعالند. یادم می‌آید یک روز با سه سید بزرگوار در دفتر کار یکی از دوستان نشسته بودیم که مادرم تماس گرفت و گفت: برای تکمیل جهیزیه چند بچه یتیم 3 میلیون تومان پول می‌خواهیم. گفتم مادر جان! من چند وقت پیش از این دوستانم برای ایتام پول گرفتم، الان دوباره خوب نیست به آنها بگویم. مادر گفت شماره ثابت دفتر دوستت را بده، الان تماس می‌گیرم. شماره را دادم، چند لحظه بعد حاج خانم تماس گرفت و گفت بذار روی بلندگو تا صدای مرا دوستانت بشنوند. اطاعت کردم، مادر ابتدا با دوستانم سلام و احوالپرسی کردند و بعد روی بلندگو گفتند راستی من یک کار هم با محمود دارم. گفتم بفرمایید، مادر گفت: محمود جان! رفیقی که نتواند الان دست توی جیبش کند و 3 میلیون تومان برای جهیزیه بچه یتیم بدهد، به درد رفاقت نمی‌خورد. پاشو بیا خانه مادر! بعد هم قطع کردند. باور کنید بعد از همین جمله، بین دوستان من سر پرداخت 3 میلیون دعوا شد.

 

* قضیه کباب دادن به نوکر امام حسین(ع)

یک خاطره دیگر هم برایتان بگویم، یک بار تماس گرفتم با مادر. گفتم مامان کی خانه است؟ گفت دایی و خاله و بعضی اقوام. گفتم من هم می‌آیم. آن روز حاج خانم قورمه سبزی پخته بود، اما وقتی قرار شد من بروم، به اخوی‌ام حسین آقا گفت که برو چند سیخ کباب بگیر. دلیلش را پرسیده بودند، مادر گفته بود: قورمه سبزی را برای پسرم می‌آورم و کباب را برای نوکر امام حسین(ع). حاج خانم به ما اینقدر لطف دارد و البته که من هر چه دارم از ایشان است و خودم را نوکر مادر می‌دانم.

 

* برادر شهیدم گفت بیا کربلا و زود برگرد؟

من تاریخ دقیق روز تجلیل از مادر را فراموش کرده بودم. از سوی دیگر عازم کربلا بودیم و نمی‌دانستم بروم یا نه. کارهای زیادی داشتم که عقب افتاده بود. دو بار استخاره کردم برای سفر که خوب آمد. اما باز هم احساس می‌کردم به کارهایم نمی‌رسم. تا اینکه چند شب قبل از سفر، برادر شهیدم را در خواب دیدم که به من گفت: نمی‌آیی کربلا؟ برایم جالب بود که گفت نمی‌آیی، نگفت نمی‌روی. گفتم گرفتارم داداش. گفت بیا کربلا و زود برگرد. بعد از این خواب مطمئن شدم که باید بروم، اما نفهمیدم چرا اخوی‌ام گفت زود برگرد. صبح روز مراسم تجلیل حاج خانم من از نجف به تهران رسیدم و فهمیدم چرا برادرم گفت زود برگرد. باید زود برمی‌گشتم تا در یک مراسم، از مادرم در مقابل همه دوستاتم تشکر کنم و دستش را ببوسم.

در همان خواب از برادرم پرسیدم کجا می‌روی؟ گفت با احمد و محمد و شهید خرازی قرار است یک کاری انجام دهیم. نگاه کردم، دیدم در زمین صبحگاه پادگان دوکوهه، چند لشکر ایستاده و برادران من کنار شهید خرازی مشغول صحبت هستند. حکمتش چیست، نمی‌دانم. ولی من عجیب به شهید خرازی علاقه دارم. هنوز کسی نتوانسته یک عکس بدون لبخند از ایشان پیدا کند. چهره امیرالمومنین در ذهن من، تجسمی از چهره شهید خرازی است. فردی مهربان و خنده‌رو که در پس چهره‌اش صلابتی حیدری موج می زند.

 

* بوسه حاج محمود کریمی بر دستان مادر

می‌خواهم از همین طریق از همه آنهایی که برای برگزاری مراسم تجلیل حاج‌خانم زحمت کشیدند تشکر کنم. مادر خیلی برای ما زحمت کشیده است، چون خواهر نداریم کار ایشان سخت‌تر هم بوده است. البته این را هم بگویم ما چون خواهر نداشتیم، همه پسرها پخت‌و‌پز و شست‌وشو بلدند! یادم می‌آید دوران نوجوانی که مدام برای خودم مداحی می‌کردم، می‌رفتم طبقه بالا، واحد می‌خواندم و پایم را به زمین می‌کوبیدم. مادرم می‌آمد بالا و می‌گفت: مسلمان، نزن! مردم پایین خواب هستند. 

از همه می‌خواهم که برای سلامتی مادر دعا کنند، ایشان تنگی نفس دارند و مجبورن داروهای بسیاری مصرف کنند که خب عوارض آنها برای مادر مشکلاتی ایجاد می‌کند. از همه مردم می‌خواهم تا در این ایام اربعین حسینی برای سلامتی مادر من هم دعا کنند.

در ادامه گفت‌وگوی ما با با بانو زهرا نگهداری، مادر حاج محمود کریمی، همسر و مادر شهید می‌آید:

 

کاش همه پسرانم شهید می شدند

* حاج خانم چگونه با همسرتان «شهید کریمی» آشنا شدید؟

منزل دایی بنده و عموی ایشان دیوار به دیوار هم بود. قسمت شد و ما سال 42 با یک مراسم ساده با یکدیگر ازدواج کردیم. در همان سال‌ 42 بود که برای دستگیری امام(ره) خیابان‌ها شلوغ شده بود، حاج‌ آقا سه روز رفتند و هیچ خبری از ایشان نبود. وقتی برگشت دایی من به ایشان گفت چرا 3 روز بی‌خبر رفتی و از خانه بی‌خبر بودی؟ حاج آقا در پاسخ گفت: این روزها از هر چیز مهم‌تر این است که ما دین و رهبرمان را یاری کنیم.

همان شب خواب امام خمینی(ره) را دیدم که بر منبر مسجد امام علی النقی(ع) که روبه‌روی منزل ما بود نشسته و صحبت می‌کنند. همسرم یکی از مریدان سرسخت آقا بود. در عالم خواب به خانه آمد و به من گفت می‌خواهند آقا را دستگیر کنند، چه کار کنیم؟ گفتم آقا را به خانه بیاورید. آن موقع یک اتاق اجاره‌ای داشتیم و آقا را به خانه آوردند. من چادر مشکی را به کمرم بستم و یک چادر هم روی آقا انداختم. خودم جلو در ایستادم و همسرم جلو در کوچه ایستادند که مردم سراغ ایشان نیایند. در همین ماجرای حفاظت از آقا بودیم که من از خواب بیدار شدم.

 

 

شهید نقی کریمی (پدر محمود کریمی) نفر سوم ایستاده از سمت راست

 

* شما همسر مردی بودید که فعالیت‌های مذهبی و انقلابی زیادی پیش از انقلاب داشتند، بعد از انقلاب هم ایشان در جبهه‌های دفاع مقدس حضور داشتند. از این دوران برایمان بگویید.

همسرم در دوران دفاع مقدس مراجعت‌های زیادی به جبهه داشت؛ اما آخرین بار اسفند سال 60 از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. شبی که می‌خواست برود من گفتم که تو بروی دیگر برنمی‌گردی. گفت می‌دانم و ادامه داد: فرزندان من را حسینی بار بیاور و اسلحه من را زمین نگذار و از خانه خارج شد. بعد از مدتی به خانه یکی از همسایه‌ها تلفن زد و به من گفت: خواب سال 42 یادت هست؟ گفتم بله خیلی خوب. گفت: چادری را که به کمرت بسته بودی را باید الان به کمر ببندی و از آقا پشتیبانی کنی.   روز چهارم فروردین سال 61 مفقودالاثر شدند و بعد از آن برادر و شوهر خاله‌شان رفتند اما حاج آقا را پیدا نکردند. خوش به سعادتش.

 

* پس از شهادت حاج آقا فرزندتان را به جبهه فرستادید؟

بله، بعد از حاج آقا، ابوالفضل و احمد و محمود به جبهه رفتند. حتی محمد آقا که سن و سال کمی داشتند، یکبار به هوای اینکه به حمام عمومی برود، از خانه خارج شد و بعد ما فهمیدیم که او هم به جبهه رفته است. البته زمانی که خود حاج آقا در جبهه مشغول نبرد بود برای ما نامه داد که ابوالفضل را هم به جبهه بفرستیم که وقتی پسرم به منطقه رسیده بود، حاج آقا همان زمان مفقودالاثر شد.

 

* پسر بزرگ‌تر شما چه زمانی شهید شدند؟

ابوالفضل سال 65 در عملیات کربلای 5 شهید شد.

 

* اما حاج خانم شما که یک شهید داده بودید، چرا اجازه دادید فرزندتان به جبهه بروند؟

من الان افسوس می‌خورم که چرا فرزندان دیگرم به شهادت نرسیدند. دو شهید در برابر خانواده‌هایی که چند شهید برای اسلام دادند چیزی نیست. کمتر بچه‌ای است که اینگونه باشد. یک بار نصفه‌شب از جبهه آمده بود و ما خواب بودیم. دوستانش اصرار می‌کنند که در بزن و به خانه برو؛ گفته بود که مادرم خواب است، اگر زنگ بزنم بیدار می‌شود. بچه‌ای که خسته از جبهه آمده بود، پشت در نشست تا صبح که ما برای نماز بیدار شدیم به خانه آمد. من یک بی‌احترامی از این بچه ندیدم. تا صبح ناله می‌زد که خدایا چرا شهادت را نصیب من نمی‌کنی و تنها آرزویش شهادت بود. هر وقت نامه می‌فرستاد به برادرانش سفارش می‌کرد که درس بخوانند و راه امام(ره) را ترک نکنند که البته حاج محمود پس از او به جبهه رفت و خدا شهادت را نصیبش نکرد و الحمدالله توفیق ذاکر اهل بیت بودن را به دست آورده است و من به این فرزندم افتخار می‌کنم.

 

* شعری هست که می‌گوید «من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم»، تفسیر شما به عنوان یک مادر که یک فرزند شهید و دو مداح و روضه‌خوان را تحویل جامعه داده، چیست؟

این حقیقت است، هرچند در مورد فرزندان خودم هر وقت این را به من می‌گویند همیشه تاکید کردم عامل مهم در تربیت شما پدرتان بوده است. چون معتقدم پدرشان درختی را کاشت و بعد به دست من سپرد و رفت. گوشت و خون این بچه‌ها واقعا با امام حسین(ع) عجین شده بود. امانتی بود که پدرشان دست من داد و رفت. پدر این بچه‌ها بی‌نهایت خوب بود.

 

* مقداری از خودتان و نوع رابطه‌تان با اهل بیت، به‌خصوص سیدالشهدا(ع) بگویید؟

پدرم ذاکر اهل بیت و متدین سفت و سختی بود، خدا را شکر چنین دامادی هم نصیبش شد. خودم هم عاشق اهل‌بیت هستم، از همان کودکی هم ذاکر و عاشق امام حسین(ع) و اهل‌بیت(ع) بودم.

بعد از اینکه با حاج معمار ازدواج کردم از آنجا که ایشان هم فردی مذهبی و متدین بودند تلاش‌مان این بود که فرزندان‌مان هم حسینی تربیت شوند و هیچ‌وقت از در خانه امام حسین(ع) دور نشوند. تا به امروز که سنی از من گذشته و بچه‌ها به سرانجام رسیدند و با اینکه 33 سال است که پدرشان در قید حیات نیست، راه خطایی نرفته‌اند. دلیلش هم این است که ما به عنوان پدر و مادرشان عاشق اهل‌بیت بودیم. گاهی به حاج محمود می‌گویم، اگر اهل بیت را نداشتیم، نمی‌توانستیم زندگی کنیم و دلخوشی‌ای نداشتیم. لذتی بهتر از این نیست که در عزای امام حسین(ع) باشید و برای آقا اشک بریزید.

 

 

شهید ابوالفضل کریمی (برادر محمود کریمی) نفر اول ایستاده از سمت چپ

 

* الحمدلله ثمره زندگی شما و شهید کریمی فرزندانی هستند که همانطور که خودتان تاکید کردید در خط امام حسین(ع) هستند. برای پرورش این ثمره‌های زندگی چه می‌کردید؟

من آن موقع 4 فرزند داشتم و خود حاج‌ آقا یکشنبه‌ها در خانه برای بچه‌ها کلاس می‌گذاشت و متناسب با سن بچه‌ها برایشان کتاب می‌گرفت. حتی برای من هم کتاب می‌خرید و یکشنبه بعد، از این کتاب ‌سوال می‌پرسید و از بچه‌ها می‌خواست که خلاصه آن را بنویسند. برای همین خواندن کتاب‌ها بچه‌ها را تشویق می‌کرد. مدیریت پدر در زندگی خیلی مهم است. بچه‌ها را با اهل بیت و قرآن بزرگ کرد و کسی بود که عاشق اهل بیت بود. ما با پدر و مادر و خواهر حاج آقا زندگی می‌کردیم. زندگی خیلی شیرینی هم داشتیم. حاج آقا از در که می‌آمد دست بر سینه می‌گذاشت و به پدرش می‌گفت آقا نوکرتم و به مادرش می‌گفت مادر غلامتم. با خواهرش یک گونه دیگر رفتار می‌کرد. به من می‌گفت من جواب تو را چه بدهم، آیا از من راضی هستی؟ من آن دنیا نمی‌دانم چه کنم.

 

* قبل از انقلاب فضا برای مراسم عزاداری باز نبود و محدودیت‌هایی وجود داشت، آن زمان هم هیئت داشتید؟

بله، ما از دوران کودکی هیئت داشتیم.

 

* بعد از ازدواج‌تان با حاج آقا کریمی هم حتما هیئت داری کردید؟

بعد از ازدواج‌مان شب جمعه‌ها برای دعای کمیل به مسجد می‌رفتیم، صبح جمعه دعای‌ ندبه و عصر جمعه دعای سمات در خانه خودمان برپا می‌شد، آن موقع هیئت خیلی کم بود.

 

* حاج خانم! دعاهای همیشگی شما برای فرزندان‌تان چیست؟

عاقبت بخیری در این دنیا و آن دنیا. همیشه دعاکردم خدایا اولاد من را از در خانه اهل‌بیت جدا نکن، خدایا از شر شیطان، نفس اماره و تکبر دورشان کن. واقعا دعایی بهتر از این نیست. بچه‌ها هم همیشه می‌گویند، برای ما دعای دیگری نکن فقط دعا کن ما عاقبت بخیر شویم.

 

* کدام یک از آقازاده‌ها را بیشتر دوست دارید؟

همه را. هیچ کدام برایم فرقی ندارند.  ولی حسین پسر کوچک‌ترم خیلی به من نزدیک‌ است. تا در تهران است مشکلی ندارم ولی به محض اینکه از دروازه تهران بیرون برود دلم می‌گیرد.

 

* می‌گویند پسر حاج محمود هم خیلی برای شما عزیز است؟

بله، پسر حاج محمود برایم خیلی عزیز است.

 

فرزندانم باید برای امام حسین(ع) تربیت شوند

زهرا نگهداری، در بخشی از صحبت‌های خود به خاطره‌ای از همسر خود اشاره می‌کند و در این باره می‌گوید: قبل از انقلاب، زمانی که هنوز فرزندی نداشتیم، حاج معمار 3 بار به کربلا رفت ولی هر 3 بار پشت کاظمین دستگیر  شد، آخرین بار 3ماه در زندان کاظمین بود. بعد از سه ماه یک شب خواب می‌بیند آقایی روی صندلی جلوی در زندان نشسته است. دو نفر هم در اطراف این آقا ایستادند و می‌گویند نقی بیا بیرون. حاجی تعریف می‌کرد از زندان که بیرون آمدم از من پرسیدند تو بارسومی است که به کربلا آمدی؟ گفتم بله. گفتند این دفعه هم نمی‌توانی به کربلا بروی. حاجی ناراحت می‌شود و می‌گوید من باید به کربلا بروم، آن آقا ولی به حاج نقی می‌گوید اگر سماجت و اصرار کنی اصلا اجازه نمی‌دهیم دیگر به کربلا بروی. حاجی می‌گفت پرسیدم این آقا کیست؟ گفتند ایشان که روی صندلی نشسته‌اند امیرالمومنین(ع) است. دست راست‌شان امام حسین(ع) و دست چپ‌شان آقا ابوالفضل(ع). هر چه می‌خواهی از آنها بخواه. حاج‌آقا در خواب می‌گوید «آقا من یک زیارت امام حسین(ع) می‌خواهم، باید هم بروم«.

حاجی تعریف می‌کرد که 2 کیسه به من دادند، در یکی یاقوت سبز بود و در یکی دیگر سکه. گفتند این را هیچ وقت نشمار. به خاطر همین هیچ وقت پولی که در جیبش بود را نمی‌شمرد. بعد از اینکه خدا بچه‌ها را به من داد گفتم خدایا یک دختر به من بده، اما معمار می‌گفت این یاقوت سبزها که خدا به من داده، یعنی من دختردار نمی‌شوم. خدا اینها را به من داده که سرباز برای امام زمان(عج) تربیت کنم. وقتی پدر ایشان رفت حسین ما 5 ماه و یک روزش بود. من را قسم داد و گفت «زهرا تو را به خدا، برنج خارجی، گوشت یخی، چای خارجی و چیزهایی که مارک خارجی دارند به این بچه ندهی تا گوشتش رشد کند. اینها باید برای امام حسین(ع) تربیت شوند.»

۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

دختری که یادش می‌رود نفس بکشد + فیلم

یه لحظه فکر کن یادت بره نفس بکشی...

*خدایا بخاطر تمام نعمت ها ممنونیم*

دانلود فیلم


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

قسمت چهارم فیلم خاطره گویی مقام معظم رهبری از زندان ساواک

قسمت چهارم


دانلود


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

سهم خواهی میرحسین موسوی از آیت‌الله خامنه‌ای + عکس


گروه سیاسی مشرق -آیت الله هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود به ماجرای سهم خواهی بعضی از مسؤولین اسبق جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی (ره)  و ناراحتی آنها از قرار گرفتن قید زمانی در انتصابشان توسط مقام معظم رهبری، اشاره می کند.

7 شهریور:

آقای جواد اژه ای آمد. از اینکه آیت‌ا... خامنه‌ای گفته اند حکم آقای میرحسین موسوی را برای بنیاد جانبازان سه ساله صادر می‌کنند، اظهار نگرانی کرد.[1]


12شهریور:

شب آیت‌ا... خامنه‌ای به دفتر من آمدند. درباره سمت مهندس موسوی و بنیاد جانبازان مذاکره شد. آقای خامنه‌ای می‌خواهند "به عنوان رئیس بنیاد جانبازان"با قید زمان سه سال نصب کنند و آقای موسوی حاضر نیست با قید زمان بپذیرد.



[1]-کارنامه وخاطرات، هاشمی رفسنجانی، بازسازی و سازندگی (1368)


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

سهم خواهی میرحسین موسوی از آیت‌الله خامنه‌ای + عکس


گروه سیاسی مشرق -آیت الله هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود به ماجرای سهم خواهی بعضی از مسؤولین اسبق جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی (ره)  و ناراحتی آنها از قرار گرفتن قید زمانی در انتصابشان توسط مقام معظم رهبری، اشاره می کند.

7 شهریور:

آقای جواد اژه ای آمد. از اینکه آیت‌ا... خامنه‌ای گفته اند حکم آقای میرحسین موسوی را برای بنیاد جانبازان سه ساله صادر می‌کنند، اظهار نگرانی کرد.[1]


12شهریور:

شب آیت‌ا... خامنه‌ای به دفتر من آمدند. درباره سمت مهندس موسوی و بنیاد جانبازان مذاکره شد. آقای خامنه‌ای می‌خواهند "به عنوان رئیس بنیاد جانبازان"با قید زمان سه سال نصب کنند و آقای موسوی حاضر نیست با قید زمان بپذیرد.



[1]-کارنامه وخاطرات، هاشمی رفسنجانی، بازسازی و سازندگی (1368)


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

ابراز نگرانی اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس از طرح توزیع سبد کالا

به گزارش خبرنگار پارلمانیخبرگزاری فارس، کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی طی نامه‌ای به رئیس جمهور نسبت به برخی نواقص توزیع سبد کالا بین نیازمندان اظهار نگرانی کرد. متن این نامه بدین شرح است.

جناب آقای دکتر روحانی

ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

سلام علیکم

بدینوسیله از زحمات شما و دولت محترم برای سازمان‌بخشیدن به مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها و توجه ویژه به اقشار آسیب‌پذیر قدردانی می‌شود لذا این طرح با وجود مزایا دارای محدودیت‌های عمده‌ای است که سبب گردیده تعدادی کثیری از مردم به مجلس شکایت کنند. انتظار می‌رود در آینده‌ای نزدیک این محدودیت‌ها مرتفع گردند. برخی از محدودیت‌های سبد کالای خانوار عبارتند از :

1-همه اقشار آسیب‌پذیر جامعه به خوبی ردیابی نشده‌اند. مهمترین آسیب این طرح این است که تعریف عملیاتی روشن، جامع و مانع از قشر آسیب‌پذیر ارائه نشده است. پیامبران این طرح این است که اقشار آسیب‌پذیری مانند زنان سرپرست خانوار که تحت پوشش کمیته امداد امام (ره) نیستند خانواده‌هایی که از بیمار خاص مراقبت می‌کنند خانواده زندانیان، کارگران فصلی، روستائیان کم درآمد و اقشار دیگر مشمول طرح سبد خانوار نشدند.

2.شرط حقوق زیر 500 هزار تومان برای مشاغل دولتی لحاظ نشده است به این ترتیب افرادی با حقوق بالا شامل حال این طرح می‌شوند.

3.افرادی هستند که به دلیل ناتوانی در پرداخت نتوانستند بیمه شوند و یا برخی از کارفرماها در بیمه کردن کارگران خود کوتاهی نموده‌اند. حذف این گروه از مصداق بی‌عدالتی است.

4.در برخی موارد مشاهده گردیده است که سبد کالای خانوار به خانواده‌هایی که تحت پوشش طرح قرار دارند تعلق نگرفته است. مشکلاتی که عنوان شد ضرورت ایجاد یک بانک اطلاعاتی برای شناسایی اقشار کم درآمد را تأکید می‌کند. این بانک‌ها نه تنها برای هدفمندی یارانه‌ها بلکه برای سیاست‌گذاری بلند مدت سودمند خواهد بود.

5.در برخی از مناطق مشکلاتی در توزیع کالا وجود داشته که موجب ازدحام مردم و بروز مشکلاتی شده است. توصیه می‌شود که سازمان‌دهی دقیقی برای توزیع کالا در نظر گرفته شود.

6.قرار گرفتن برنج هندی در سبد خانوار نگرانی‌هایی را ایجاد کرده برنج هندی به دلیل آلودگی زمین‌ها در هند و استفاده نابجا از کودهای شیمیایی سابقه خوبی در زمینه سلامت ندارند. حتی اگر احتمال کمی وجود نداشته باشد نمی‌توان سلامت جامعه را به مخاطره افکند. هدف مشترک مجلس و دولت ایجاد عدالت در سطح جامعه است و امیدوار هستیم با توفیق الهی و برطرف ساختن موانع در جلب رضای خداوند عدالت‌گستر و مردم فهیم و صبور ایران گام مؤثری برداشته شود.

عبدالرضا عزیزی

رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس

۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

قسمت چهارم فیلم خاطره گویی مقام معظم رهبری از زندان ساواک

قسمت چهارم


دانلود


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

ابراز نگرانی اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس از طرح توزیع سبد کالا

به گزارش خبرنگار پارلمانیخبرگزاری فارس، کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی طی نامه‌ای به رئیس جمهور نسبت به برخی نواقص توزیع سبد کالا بین نیازمندان اظهار نگرانی کرد. متن این نامه بدین شرح است.

جناب آقای دکتر روحانی

ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

سلام علیکم

بدینوسیله از زحمات شما و دولت محترم برای سازمان‌بخشیدن به مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها و توجه ویژه به اقشار آسیب‌پذیر قدردانی می‌شود لذا این طرح با وجود مزایا دارای محدودیت‌های عمده‌ای است که سبب گردیده تعدادی کثیری از مردم به مجلس شکایت کنند. انتظار می‌رود در آینده‌ای نزدیک این محدودیت‌ها مرتفع گردند. برخی از محدودیت‌های سبد کالای خانوار عبارتند از :

1-همه اقشار آسیب‌پذیر جامعه به خوبی ردیابی نشده‌اند. مهمترین آسیب این طرح این است که تعریف عملیاتی روشن، جامع و مانع از قشر آسیب‌پذیر ارائه نشده است. پیامبران این طرح این است که اقشار آسیب‌پذیری مانند زنان سرپرست خانوار که تحت پوشش کمیته امداد امام (ره) نیستند خانواده‌هایی که از بیمار خاص مراقبت می‌کنند خانواده زندانیان، کارگران فصلی، روستائیان کم درآمد و اقشار دیگر مشمول طرح سبد خانوار نشدند.

2.شرط حقوق زیر 500 هزار تومان برای مشاغل دولتی لحاظ نشده است به این ترتیب افرادی با حقوق بالا شامل حال این طرح می‌شوند.

3.افرادی هستند که به دلیل ناتوانی در پرداخت نتوانستند بیمه شوند و یا برخی از کارفرماها در بیمه کردن کارگران خود کوتاهی نموده‌اند. حذف این گروه از مصداق بی‌عدالتی است.

4.در برخی موارد مشاهده گردیده است که سبد کالای خانوار به خانواده‌هایی که تحت پوشش طرح قرار دارند تعلق نگرفته است. مشکلاتی که عنوان شد ضرورت ایجاد یک بانک اطلاعاتی برای شناسایی اقشار کم درآمد را تأکید می‌کند. این بانک‌ها نه تنها برای هدفمندی یارانه‌ها بلکه برای سیاست‌گذاری بلند مدت سودمند خواهد بود.

5.در برخی از مناطق مشکلاتی در توزیع کالا وجود داشته که موجب ازدحام مردم و بروز مشکلاتی شده است. توصیه می‌شود که سازمان‌دهی دقیقی برای توزیع کالا در نظر گرفته شود.

6.قرار گرفتن برنج هندی در سبد خانوار نگرانی‌هایی را ایجاد کرده برنج هندی به دلیل آلودگی زمین‌ها در هند و استفاده نابجا از کودهای شیمیایی سابقه خوبی در زمینه سلامت ندارند. حتی اگر احتمال کمی وجود نداشته باشد نمی‌توان سلامت جامعه را به مخاطره افکند. هدف مشترک مجلس و دولت ایجاد عدالت در سطح جامعه است و امیدوار هستیم با توفیق الهی و برطرف ساختن موانع در جلب رضای خداوند عدالت‌گستر و مردم فهیم و صبور ایران گام مؤثری برداشته شود.

عبدالرضا عزیزی

رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس

۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

پیامدهاى رحلت پیامبر(ص) از لسان حضرت زهرا (س)/مرثیه‌سرایی حاج منصور،کریمی،میرداماد، سلحشور، حدادیان

گروه فرهنگی مشرق-


ادرک یا رسول الله- حاج منصور
دانلود



سلام من به مدینه- حاج منصور
دانلود

اجازه پیامبر برای قبض روح به عزرائیل
امام جعفر صادق (ع) از پدرش ابوجعفر (امام باقر) (ع) نقل کرده، می‏‌گوید: دو مرد قرشی به محضر پدرم علی بن حسین علیهماالسلام وارد شدند، پدرم رو به ایشان کرد و فرمود: آیا نمی‏‌خواهید درباره رسول خدا (ص) به شما خبر دهم؟ عرض کردند: چرا.






همین که پیامبر (ص) دار دنیا را وداع گفت، تسلیت برای ایشان آمد؛ تسلیت گوینده‏ای که صدای او را می‏شنیدند ولی شخص او را نمی‏دیدند، می‏گفت: درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد! «هر کسی شربت مرگ را خواهد چشید و البته روز قیامت اجر و مزدتان را کامل دریافت خواهید کرد» همانا در درگاه خدای تبارک و تعالی تسلیت از هر مصیبتی است و جایگزینی هر چه از دست رفته و جبران هر فوت شده‏ای در نزد اوست بنابراین به خدا توکل کنید و به او امیدوار باشید، زیرا که مصیبت باعث اجر و ثواب است، و درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد.

جعفر بن محمد می‏گوید: پدرم از قول جدم؛ علی بن حسین گفت: آیا می‏دانید که این (صاحب صدا) که بود؟ این همان خضر (ع) است. در این جا سخن ما درباره پاره‏ای از دریافتهای مربوط به سنتها و حکمتهای انبیاء (ع) که امام علیه‏السلام به اصحاب و شاگردانش نقل کرده بود پایان گرفت.


دخترم گریه تو پشت مرا می شکند - کریمی

دانلود



ای دل دیوانه راهی باز کن، تا مدینه یک نفس پرواز کن - کریمی

دانلود

بررسى شش واقعه که در تعیین وفات پیامبر(ص) نقش دارند

واقعه اول: خارج شدن پیامبر(ص) براى حجه الوداع
در اواخر ذیقعده سال دهم هجرى، پیامبر(ص) به اتفاق جمع زیادى از مسلمانان، براى انجام مراسم حج از مدینه خارج شدند، که این حج به «حجه الوداع» یا «حجه الاسلام» مشهور گشت. اما در مورد این که به طور دقیق پیامبر(ص) در چه روزى و چندم ماه ذىقعده از مدینه خارج شدند قول واحدى وجود ندارد. مشهورترین قول نزد اهل سنت آن است که پیامبر(ص) پنج روز به جاى مانده از ذىقعده «پنج روز قبل از آغاز ذىحجه» از مدینه خارج شدند که این روز را نیز بیشتر مورخان روز «شنبه» دانسته اند و برخى دیگر آن را روز «پنج شنبه» ذکر کرده اند. واقدى در این باره مى گوید:

«پیامبر(ص) در روز شنبه پنج روز به جاى مانده از ذىقعده از مدینه خارج شدند.» و سپس مى گوید: «و هذا الثبت عندنا»





اما از جانب شیعه چون به روز خاصى اشاره نشده است باید با توجه به نظریه آنان در سایر وقایع روزى را براى خارج شدن پیامبر(ص) در نظر گرفت. درباره این که بنابر قول شیخ مفید. تاریخ خارج شدن پیامبر(ص) پنج روز به جاى مانده از ذىقعده بوده و در صحیحه عمار و حلبى چهار روز به جاى مانده از آن ذکر شده است مى توان اختلاف این دو قول را با توجه به ناقص یا کامل بودن ماه ذىقعده برطرف کرد.

واقعه دوم: روز عرفه (در حجه الوداع)
تعیین روز عرفه که نهم ذىحجه است مى تواند ما را در تشخیص دقیق تاریخ وفات پیامبر(ص) کمک نماید و این یکى از شاخصه هاى مهم این بحث به شمار مى آید چون نظر مشهور و معروف اهل سنت بلکه اجماع آنان بر این است که عرفه روز جمعه بوده است. این امر ظاهرا به دلیل روایتى است که از خلیفه دوم عمر دراین باره بیان شده است.

پس با مبنا قرار دادن این امر مى توان جمیع اقوال اهل سنت را درباره تاریخ وفات پیامبر(ص) مورد بررسى قرار داد. از طریق شیعه نیز روایاتى از امامان(ع) نقل شده است که عرفه را روز جمعه دانسته اند ولى هیچ یک از این روایات از لحاظ سند صحیح نیستند افزون بر این با روایات صحیحه اى که روز غدیر را مشخص مى کنند در تعارض مى باشند زیرا اگر عرفه یعنى نهم ذیحجه جمعه باشد دیگر هیجدهم ذیحجه جمعه و یا پنج شنبه نخواهد بود.

واقعه سوم: زمان نازل شدن آیه اکمال و فاصله آن تا وفات پیامبر(ص)

بنابراین، از نظر شیعه، مخالفتى در اصل نزول آیه اکمال در عرفه نیست ولى بحث در این است که از دیدگاه شیعه، عرفه نمى تواند در روز جمعه بوده باشد، زیرا با جمعه بودن غدیر سازگار نیست.


واقعه چهارم: روز غدیرخم


طرق نقل روایات این واقعه آن قدر زیاد است که مى توان گفت فراتر از حد تواتر است. با این وجود اکثر کتب تاریخى اهل سنت (که ما از آن ها به عنوان منابع اصلى بهره مى گیریم) با این که تمام جزئیات وقایع حجه الوداع را ذکر کرده اند ولى اشاره اى به این واقعه عظیم نکرده اند!

در این میان تنها ابن کثیر در «البدایه و النهایه« به بحث یک طرفه اى دراین باره پرداخته است و بنا به نظر وى واقعه غدیرخم در 18 ذىحجه و در روز یک شنبه بوده است که ظاهرا وى روز یک شنبه را با توجه به محاسبه و قراردادن روز عرفه در جمعه به دست آورده است.

درباره تعیین روز غدیرخم باید گفت: شکى نیست که واقعه غدیرخم در 18 ذىحجه سال دهم هجرى اتفاق افتاده است ولى این که در چه روزى بوده بنا به روایاتى که دراین باره وجود دارد از دو حال خارج نیست: یا پنج شنبه بوده است و یا جمعه چنان که در روایتى که از ابوسعید خدرى ـ به طرق مختلف ـ نقل شده است روز پنج شنبه به عنوان روز واقعه غدیرخم معرفى گردیده است.علامه امینى نیز در کتاب الغدیر روز واقعه غدیرخم را پنج شنبه ذکر کرده است. اما در صحیحه ابن ابى عمیر از امام صادق(ع) نقل شده است که:

واقعه غدیرخم در 18 ذىحجه که روز جمعه بوده اتفاق افتاده است. متن آن حدیث چنین است: «و یوم غدیر افضل الاعیاد و هو الثامن عشر من ذىالحجه و کان یوم الجمعه». بدیهى است روایت صحیحه که واقعه غدیرخم را در روز جمعه مى داند به جهت رجحان سندى مقبول است. پس به نظر ما روزى که واقعه غدیرخم در آن اتفاق افتاده روز جمعه بوده است.

واقعه پنجم: شروع بیمارى پیامبر(ص) و مدت آن
«واقدى» دراین باره دو روایت نقل کرده است که هر دو روایت شروع بیمارى پیامبر(ص) را روز چهارشنبه دانسته است ولى در یک روایت تاریخ شروع بیمارى «19 صفر» و در دیگرى «آخر صفر» ذکر شده است ولى مدت بیمارى در هر دو روایت 13 روز ذکر شده است که با این حساب بر اساس روایت اول وفات پیامبر(ص) در «دوم ربیع الاول» و بر اساس روایت دوم «دوازدهم ربیع الاول» خواهد بود.

«سلیمان بن طرخان تمیمى» شروع بیمارى را روز «شنبه 22 صفر» و وفات را در روز دوشنبه 2 ربیع الاول دانسته است. بنابراین، مدت بیمارى پیامبر(ص) ده روز خواهد بود. بیهقى نیز مدت بیمارى پیامبر(ص) را ده روز دانسته است.

دراین باره روایات بسیارى موجود است که فقط به ذکر بیمار شدن پیامبر(ص) پرداخته اند بدون این که متذکر زمان و مدت آن شده باشند. تنها بعضى از این روایات ذکر مى کنند که که بیمارى پیامبر(ص) پس از استغفار براى اهل بقیع و مراجعت به منزل شروع شده است.

واقعه ششم: روز وفات پیامبر(ص)
اساسى ترین مطلب که مورد اتفاق شیعه و سنى است، این است که وفات پیامبر(ص) در روز «دوشنبه» بوده است. این موضوع یقینى ترین امر در تشخیص تاریخ وفات پیامبر(ص) است. پس بر این اصل تکیه مى شود و هر روایت و قولى که نتیجه اش غیر از وفات در روز دوشنبه باشد، به کلى مردود خواهد بود.

ما در اثبات این امر که وفات پیامبر(ص) روز دوشنبه بوده است، به چند نمونه از اقوال اشاره مى کنیم: طبرى در این باره مى گوید:

«فلاخلاف بین اهل العلم بالاخبار فیه انه کان یوم الاثنین من شهر ربیع الاول».
ابن سعد در «الطبقات الکبرى» نه روایت در این باره نقل کرده است که همگى وفات را روز دوشنبه ذکر کرده اند. ابن اسحاق نیز وفات پیامبر(ص) را روز دوشنبه دانسته است. هم چنین یعقوبى و شیخ مفید نیز وفات پیامبر(ص) را روز دوشنبه ذکر کرده اند. در مجموع هیچ تردیدى در این که وفات پیامبر(ص) روز دوشنبه بوده است، وجود ندارد.


چشمهاشو بسته بود نبی، تو نفسهای آخرش - سلحشور

دانلود




نور سحر محمد، کحل بصر محمد - سلحشور
دانلود

کتاب های که آیت الله جاودان به خواندن آنها توصیه کردند
حضرت آیت الله جاودان از اساتید مبرز اخلاق و از شاگردان مرحوم آیت الله حق شناس، به معرفی کتبی در رابطه با آشنایی با سیره صحیح زندگانی پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله وسلم پرداخته اند که رجانیوز ضمن معرفی کتب مذکور، کتب فروغ ابدیت و درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام را که فایل دانلود آنها در فضای مجازی موجود بوده است را جهت استفاده کاربران بر روی سایت قرار می دهد:

1. کتاب "فروغ ابدیت"  تالیف آیت الله جعفر سبحانی. ناشر: بوستان کتاب. برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

دانلود کتاب

2. کتاب "درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام" تالیف سید هاشم رسولی محلاتی. ناشر: سازمان چاپ و انتشارات فرهنگ اسلامی. برای مشاهده متن هر 4 مجلد این کتاب اینجا   و دانلود 4 مجلد اینجا  را کلیک کنید.

دانلود جلد اول

دانلود جلد دوم

دانلود جلد سوم

دانلود جلد چهارم

3. کتاب "سیره رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم تالیف: رسول جعفریان. ناشر: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع).

4. کتاب "الصحیح من سیره النبی الاعظم"  تالیف: علامه سید جعفر مرتضی عاملی. این کتاب همچنین توسط دکتر محمد سپهری بنام "سیره صحیحی پیامبر اعظم" ترجمه شده است که تلخیص آن بنام "سیرت جاودانه" توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است:



5. کتاب "موسوعه التاریخ الاسلامی" تالیف: محمد هادی یوسفی غروی. ترجمه این کتاب به نام "تاریخ تحقیقی اسلام" توسط حسینعلی عربی و توسط  موسسه آموزشی و پ‍ژوهشی امام خمینی (ره) منتشر شده است.






امشب هوای غربت رخنه به سینه کرده - حدادیان

دانلود




دست من و دامان تو یا رسول الله، درد من و درمان تو یا رسول الله - میرداماد

دانلود

آیا مردم در زمان رسول خدا (ص)پیامبر را استیضاح می‌کردند؟


ماجرای استیضاح پیامبر(ص)
استیضاح یعنی توضیح خواستن، این واژه امروز کاربردی سیاسی داشته و بار معنایی آن غالباً سلب مسئولیت از مسئول اجرایی یا ابقاء مجدد اوست. و آنچه امروزه کاربرد دارد، متفاوت با کاربرد پیشین آن است و هرگز درصدر اسلام چنین کاربردی نداشته است. و به کار بردن آن درباره پیامبر اکرم (ص) صحیح نیست!

درباره رسول خدا ـ (ص) باید بدانیم که هیچ کس حق استیضاح او را نداشته است. چون نه خداوند متعال چنین اجازه‌ای را به کسی داده و نه مسلمین چنین حقی را داشتند که او را در مورد کارهایش استیضاح کنند مگر اینکه کسی از جایگاه و منزلت معنوی آن حضرت ناآگاه باشد. در این صورت نیز حق استیضاح بر او ثابت نبوده. یا اینکه از منافقین متظاهر به ایمان باشد.

مقامی که رسول خدا در پیشگاه خداوند دارد اقتضای چنین برخوردی را نداشته است. خداوند مسلمین را دستور می‌دهد که «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ...»؛ اطاعت کنید از خداوند و پیامبر و «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم...»؛ پیامبر از مؤمنین به خودشان اولی‌تر است. آیه اول که اطاعت از پیامبر را در طول اطاعت از خداوند و مساوی با آن بر مسلمانان واجب نموده است. این آیه به کرات در قرآن کریم تکرار شده و ولایت مطلقه رسول خدا را به مسلمین اظهار نموده آیات: «و من یُطع الله و الرسول ...» و «من یطع الرسول فقد اطاع الله». تأکید قرآن بر اطاعت مطلقه از پیامبر و قرار گرفتن اطاعت از رسول در ردیف اطاعت از خداوند چه پیامی، می‌تواند داشته باشد؟

با این توصیف استیضاح رسول مورد رضایت خداوند است؟ آیا رسول خدا از طرف مردم مسئولیت داشت تا او را استیضاح کنند؟ در تمام هستی از آدم تا خاتم برترین پیامبران خدا و کاملترین انسان چه نقصی می‌تواند داشته باشد تا استیضاح شود؟[5] جامعه‌ای که رسول خدا در آن مبعوث شد غرق جهالت و بت‌پرستی بود. در چنین جامعه‌ای هرگز استعداد و لیاقت نبود تا او را استیضاح کند، بنابراین استیضاح کنندگان که قرآن آنها را مذمت نموده است، مورد خشم و غضب خداوند بوده و وعده عذاب سخت داده شده‌اند: «والذین یؤذون رسول الله لهم عذابٌ الیم». استیضاح و امثال آن نسبت به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ یکی از مصادیق نافرمانی و اذیت آن حضرت محسوب می‌شود که مرتکبین این جرم گرفتار عذاب دردناک خداوند خواهند بود.


با همه مقام و مرتبه اعلای انسانیت و عبودیت و نبوت که برای رسول خدا در پیش خداوند وجود دارد و مردم از این مقام غافل بودند و گاهی به پیامبر اکرم خرده می‌گرفتند و به کارهایش اعتراض می‌نمودند و پیامبر اکرم با برخورداری از مقام رفیع صبر و سعه صدر اینگونه رفتار را نادیده می‌گرفت و چشم پوشی می‌نمود. نمونه‌هایی روشن از مخالفت و اعتراض برخی از مردم کم‌ظرفیت به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در گوشه‌هایی از تاریخ ضبط شده و سرانجام معترضین منافق روشن گردیده که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1. رسول خدا غنایم حنین را در بین قریش تقسیم نمود و همه آن را مختص قریش قرار داد، و در تاریخ معروف است که برای تالیف -جلب- قلوب افرادی چون ابوسفیان بوده است. فقط اندکی از آن را به انصار اختصاص داد. عده‌ای از انصار از این رفتار رسول خدا خشمگین شدند و این حال به رسول خدا روشن شد. و رسول خدا در بین آنها حاضر شد و با سخنانی آنها را از گفتارشان پشیمان نمود و یکصدا همه گریسته و از کردارشان توبه نموده و اظهار پشیمانی نمودند.

2. در همین روز یکی از مردم گفت با غنایم چه کردی؟ منظورش این بود که چرا این گونه تقسیم کردی؟ پیامبر فرمود چگونه دیدی؟ او جواب داد عدالت را رعایت نکردی، رسول خدا غضبناک شد و فرمود: «وای بر تو اگر من عادل نباشم و عدالت در پیش من نباشد چه کسی می‌تواند ادعای عدل کند و چه کسی به پای عدالت من می‌تواند برسد.» این مرد یکی از افراد خوارج بود که به دست امیرالمؤمنین کشته شد.[8]
3. در انعقاد صلح حدیبیه که بین رسول خدا و نماینده قریش منعقد شد، عمر خلیفه دوم از انعقاد این صلح ناراضی بود و به پیامبر اعتراض نمود و او را استیضاح نمود.[9] در جریان عبدالله بن ابی نیز که پیامبر اکرم به خاطر رعایت حال فرزندش که از سربازان فداکار رسول خدا بود و قوم او نیز از انصار بودند عمر به رفتار و برخورد ملایم پیامبر نسبت به عبدالله بن ابی اعتراض می‌نمود و این مورد خوشایند پیامبر نبود.
از این گونه اعمال ناشایست در لابه‌لای اوراق تاریخ، صدر اسلام احتمال دارد وجود داشته باشد که نمونه‌هایی از آن ذکر شد.

نتیجه اینکه که استیضاح و اعتراض به پیامبر در طول تاریخ صدر اسلام از طرف برخی یا از روی نادانی و یا از روی تکبر و نخوت انجام گرفته و هر کس نسبت به آن حضرت و یا کارهایش معترض شده عاقبت شومی داشته است، مگر اینکه توبه نماید. در غیر این صورت از دین خارج گشته است چون تمام کارهای رسول خدا از طرف خداوند از طریق وحی تأیید شده است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. تاریخ پیامبر اسلام، آیتی.

2. سیره رسول خدا، رسول جعفریان.

3. تاریخ خلفاء، رسول جعفریان.



تصویرپردازی آثار منسوب به پیامبر اسلام (ص) در دعانامه‌های مصوّر عثمانی
دانلود

توصیه های پیامبر درباره فتنه هاى پس از وفات ایشان
تمام راویان پیش بینى پیامبر از فتنه هاى پس از خود را روایت نموده و گزارش کرده اند که ایشان امت را از فتنه ها بر حذر داشت . ابن حماد 1/30 و 48 از ابوموسى روایت کرده که رسول خدا فرمود : « پیش از قیامت ، هَرْج خواهد بود » پرسیدم : هَرْج چیست ؟ فرمود : « قتل و کشتار » . پرسیدیم : بیشتر از آنچه که امروز کشته مى شوند ؟ ( در آن زمان مسلمانان در مرزهاى خود بودند و جنگى نبود ) فرمود : « مقصود نبرد با کافران نیست ، بلکه برخى از شما بعضى دیگر را مى کشید ، حتى مرد ، جدّ و پدر و برادر و عموزاده و همسایه اش را مى کشد ! »

راوى مى گوید : ]پس از فرمایش پیامبر[ مردم از اندوه یا ترس خاموش شدند، به گونه اى که کسى لبخند نمى زد تا دندانش دیده شود .

در روایت احمد 4/391 و 406 آمده است که شنوندگان گفتند : سبحان الله ! ]چنین وضعى پیش مى آید ، در حالى که[ عقل و خِرَد داریم ؟!

فرمود : « نه ، عقل مردم آن زمان از بین مى رود و مردمِ کم عقلى باقى مى مانند که بیشترشان مى پندارند ارزش و بهایى دارند، در حالى که هیچ ارزشى ندارند ! »

ر. ک : احمد 4/414 ; ابو یعلى 13/203 و 212 و 237 ; ابن حبان 15/104 ، ابن ابى شیبه 15/13 ، طیالسى /35 به نقل از عبد الله ، عبد الرزاق 11/364 از ابن مسیّب ، مسلم 4/2056 ، ابن ماجه 2/1345 ، ترمذى 4/498 و . . .

همچنین بخارى در چند جا از « صحیح » از جمله 1/29 و 2/22 به نقل از ابو هریره آورده است که پیامبر فرمود :

« قیامت برپا نمى شود مگر پس از آنکه دانش رخت بربندد ، لغزش ها زیاد شود ، زمان و ساعات نزدیک هم گردند ، فتنه ها آشکار شود ، هَرْج ( یعنى قتل و کشتار ) زیاد شود ، و مال و اموال چنان زیاد شود که سرریز گردد ! » در بخارى 7/82 و 8/89 آمده است که پرسیدند : هَرْج چیست ؟ فرمود : قتل و کشتار !

« قیامت برپا نمى شود مگر پس از آنکه بین دو گروه بزرگ، نبردى بزرگ رخ دهد که هر دو به یک چیز دعوت مى کنند. نیز قیامت برپا نمى شود مگر پس از آنکه که حدود سى دجال دروغگو بیایند و همگى مدعى باشند که رسول خدا هستند! همچنین قیامت زمانى برپا مى شود که دانش رخت بندد، لغزش ها زیاد شود، زمان و ساعت ها به هم نزدیک شوند، فتنه ها آشکار، هَرْج ( کشتار ) زیاد شود و آن قدر ثروت میانتان زیاد شود که فراگیر و سرریز گردد ، بدان اندازه که مالدار دنبال کسى باشد که صدقه اش را قبول کند اما کسى که صدقه را به او پیشنهاد کنند، بگوید که بدان نیازى ندارم !

قیامت برپا نمى شود مگر پس از آنکه مردم ساختمان ها را بلند بسازند، و آدمى بر قبر هر مُرده اى بگذرد، بگوید کاش به جاى او بودم ، و خورشید از جهت مغرب طلوع کند. وقتى از این سو طلوع کرد و مردم آن را دیدند، همگى ایمان مى آورند اما دیگر ایمان سودى به حالشان ندارد، چون پیشتر ایمان نیاورده و در ایمانشان کار خیرى کسب نکرده و انجام نداده بودند.

وقتى قیامت برپا شود، دو مرد که لباس خود را براى فروش گسترده اند، فرصت فروش و یا جمع کردن پیدا نمى کنند. مردى که شیر شترش را دوشیده، فرصت نمى کند آن را مزه کند! مردى که در حال ساختن حوض خانه اش است، وقت نمى کند آن را آب کند و کسى که لقمه اش را به طرف دهانش بُرده، فرصت خوردن آن را پیدا نمى کند.




مداحی عربی با شعر شاعر مسیحی درباره پیامبر اعظم(ص) - مطیعی

دانلود

سبک زندگی پیامبر(ص) به روایت امام حسن مجتبی (ع)
در میان سخنان حیاتبخش امام حسن علیه السلام توصیفاتی جامع از شخصیت الهی پیامبر اکرم (ص) برای ارائه الگوی صحیح از یک انسان کامل وجود دارد که به بهترین وجه ویژگی های اخلاقی و بایستگی های یک انسان نمونه را به تصویر کشیده است. امام حسن مجتبى علیه السلام در حدیثی بسیار آموزنده در باره نحوه تعامل پیامبر (ص) با مردم می فرماید:کانَ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله فَخْما مُفَخَّما... یَتَـکَلَّمُ بِجَوامِعِ الکَلِمِ فَصْلاً لا فُضولَ فیهِ و لا تَقصیرَ. دمثا، لَیْسَ بِالجافى و لا بِالْمَهینِ تَعظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ و اِنْ دَقَّت لا یَذُمُّ مِنها شَیئا غَیْرَ اَنَّهُ کانَ لا یَذُمُّ ذَواقا و لا یَمدَحُهُ و لا تُغضِبُهُ الدُّنْیا و ما کانَ لَها، فَاِذا تُعوطىَ الحَقّ لَم یَعْرِفهُ اَحَدٌ، و لَم یَقُمْ لِغَضَبِهِ شَى ءٌ حَتّى یَنتَصِرَ لَهُ... ؛

رسول اکرم صلى الله علیه و آله (در نظرها) با شکوه و بزرگوار بودند... سخنانى کوتاه، جامع و بى چون و چرا مى گفتند بدون کم و زیاد، نرم خو و مهربان بودند، در حق کسى ظلم نمى کردند، کسى را خوار نمى شمردند، نعمت را اگر چه کم بود، بزرگ مى دانستند و چیزى از آن را نکوهش نمى کردند، از مزه غذا نه بد مى گفتند و نه تعریف مى کردند، دنیا و آنچه به آن مرتبط است ایشان را خشمگین نمى ساخت و هرگاه حقى ضایع مى شد، احدى را ملاحظه نمى کردند و چیزى باعث رفع خشمشان نمى شد، تا آن که حق را حاکم سازند. (1)

امام حسن علیه السلام همچنین درباره سبک زندگی و شیوه رفتار فردی و نیز برخورد پیامبر (ص) با اطرافیان فرمود:سَأَلتُ خالی هِندَ بنَ أبی هالَةَ التَّمیمِیَّ ـ وکانَ وَصّافًا ـ عَن حِلیَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : صِف لی مَنطِقَهُ . قالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله مُتَواصِلَ الأَحزانِ ، دائِمَ الفِکرَةِ ، لَیسَت لَهُ راحَةٌ ، لا یَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ ، طَویلَ السَّکتَةِ ، یَفتَتِحُ الکَلامَ ویَختِمُهُ بِأَشداقِهِ ، ویَتَکَلَّمُ بِجَوامِعِ الکَلِمِ ، فَصلٌ لا فُضولٌ ولا تَقصیرٌ ، دَمِثٌ لَیسَ بِالجافی ولاَ المَهینِ ، یُعَظِّمُ النِّعمَةَ وإن دَقَّت ، لا یَذُمُّ مِنها شَیئًا ، لا یَذُمُّ ذَواقًا ولایَمدَحُهُ ، لا یَقومُ لِغَضَبِهِ إذا تَعَرَّضَ الحَقَّ شَیءٌ حَتّى یَنتَصِرَ لَهُ ، لا یَغضَبُ لِنَفسِهِ ولا یَنتَصِرُ لَها . إذا أشارَ أشارَ بِکَفِّه کُلِّها ، وإذا تَعَجَّبَ قَلَبَها، وإذا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِها ، یَضرِبُ بِراحَتِهِ الیُمنى باطِنَ إبهامِهِ الیُسرى ، وإذا غَضِبَ أعرَضَ وأشاحَ ، وإذا فَرِحَ غَضَّ طَرفَهُ . جُلُّ ضِحکِهِ التَّبَسُّمُ ، ویَفتَرُّ عَن مِثلِ حَبِّ الغَمام.

از دایى خود، هند بن ابى هاله تمیمى ـ که توصیف گر بود ـ درباره آراستگی هاى پیامبر صلی الله علیه و آله پرسش کردم و گفتم: سخن گفتن او را براى من توصیف کن. او گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله ، پیوسته غمگین بود و هماره در اندیشه، آسودگى نداشت و بدون نیاز، سخن نمى گفت، سکوتش طولانى بود، از آغاز تا پایان سخن، دهانش را کاملاً باز نمى کرد و سخنانى فراگیر مى فرمود، کلامش، فصل بود که در آن نه فزونى دیده مى شد و نه کاستى، نرمخو بود و از خشکى و جسارت برکنار، نعمت را هر چند ناچیز، بزرگ مى داشت و چیزى از آن را نمى نکوهید، تغییر ذائقه دهندگان را نه مى نکوهید و نه مى ستود، دنیا و آن چه در آن است، او را به چشم نمى آورد.

چون چیزى مانع حق مى گشت، هیچ چیز یاراى خشم او را نداشت تا آن که حق را یارى کند، او براى خود خشمگین نمى شد و براى خود چیرگى نمى خواست، هرگاه اشاره مى کرد، با تمام کَفَش اشاره مى کرد و هرگاه شگفت زده مى شد، دست خود را مى گرداند و هرگاه سخن مى گفت، دست خود را به یکدیگر مى پیوست و شست دست چپش را به گودى کف دست راستش مى زد و هرگاه خشمگین مى شد، رویش را بر مى گرداند و چهره اش را بر مى تافت و هرگاه شاد مى شد دیدگان خود را فرو می بست، بیشتر خنده او لبخند بود و هرگاه لبخند مى زد دندانهایش چونان دانه هاى تگرگ خودنمایى مى کرد.

پیامبر اکرم (ص) همواره از اهل بیت(ع) به نیکی یاد می کرد و آنها را گرامی می داشت. إمام حسن علیه السلام در باره جایگاه امامت و مقام اهل بیت(ع) و دعای پیامبر برای آنها فرمود: لَمّا نَزَلَت آیَةُ التَّطهیرِ جَمَعَنا رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فی کِساءٍ لاُِمِّ سَلَمَةَ خَیبَرِیٍّ، ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وعِترَتی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرًا، امام حسن علیه السلام : چون آیه تطهیر نازل شدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله ما را در عبایى خیبرى که از آنِ امّ سلمه بود گرد آورد و فرمود: بار خدایا! اینان اهل بیت و عترت من هستند، پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان. و در بیانی دیگر فرمود: من پسر سرور زنانم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ما را با علم خداوند تبارک و تعالى تغذیه کرده است و تأویل قرآن و احکام دشوار را به ما آموخته است. سترگ ترین ارجمندى و والاترین کلمه و افتخار و بلندى از آنِ ماست.


پیامبر اعظم صلّی‌الله‌علیه‌وآله و پایه‌گذاری نظام اسلامی - سخنان رهبر انقلاب
دانلود

پیامدهاى رحلت از لسان مبارک حضرت زهرا (س)
در این مقال بنابر آن است که پیامدهاى رحلت پیامبر اکرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او که بضعة الرسول است و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة  است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک است.

او که خلیفه اول در جمع مردم مدینه درباره‏اش چنین گفته است: انت معدن الحکمة و موطن الهدى و الرحمة و رکن الدین و عین الحجة است. و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا کان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یکون الذی ولدها. »

او که هم مردمان مکه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اکرم (ص) بوده و هم در کنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن ایام کوتاه را به دقت زیر نظر داشته است. آرى او مى‌‏تواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان کند. در اینجا به مواردى از آنها مى‏‌پردازیم:

آن حضرت در خطبه فدکیه و خطبه‏اى که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرموده‌‏اند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مى‏‌کنند از جمله آنها عبارتند از:

1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .

استومع وهنه « یا وهیه.‏»

حضرت در خطبه‏ اى که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:

« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة ؛ چه زشت است ‏سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش .»

2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد.

«استنهر فتقه وانفتق رتقه؛ تشتت و پراکندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.»

استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شکافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .

در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم .»

3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.

آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهى و حکومت اسلامى بهره ‏مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .

« واکدت الامال‏.»

4 . به حریم پیامبر بى ‏حرمتى شد.

« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته ؛ هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مى‏پردازند. و حق اهل بیت‏ حضرتش را ضایع مى‏کنند .

چنانکه حضرت على(ع) مى‏‌فرماید:" فوالله ما کان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من بعده"؛ به خدا سوگند نه در فکرم مى‏‌گذشت و نه در خاطرم مى‏آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حکومت‏ باز دارند.»

و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامى که قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى‏ حرمتى کردند و نداى " فانه یهجر" سر دادند.

و مدتى هم از رحلت ‏حضرت نگذشت که به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى ‏حرمتی ها که نکردند. چنانکه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک وابنتک ... .

یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابى قحافة؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد.

5 . خط نفاق و دورویى آشکار شد

« ظهر فیکم حسکة النفاق.‏»

حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با کنایه زیبایى به این نفاق افکنى پرداخته است و فرموده است:

« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منکم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء؛  شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب مى‏نوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملى مى‌‏شود که در واقع خلاف آن است و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپه‏‌ها و درختان کمین کردید . و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر مى‏کنیم .»

6 . دین و معنویت کم رنگ شد .

« و سمل جلباب الدین.‏»

«جلباب‏» چادر یا عبایى که بدن انسان را مى‏‌پوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مى‏‌گیرد، همانگونه که چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مى‏‌گیرد.

و در عبارتى دیگر فرموده‌‏اند: «... اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى؛ به خاموش کردن انوار درخشان دین و بى‏‌اهمیت کردن و مهمل گذاردن سنت‌هاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.»

7 . مردم دچار بى‌‏تفاوتى شدند

حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:

« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بى‏‌تفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»

8 . مردم پیمان شکنى کردند

فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کارى مى‏‌کنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نموده‌‏اید.»

حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مى‌‏کند که پیامبر اکرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با على (ع) بیعت کردند . اما اکنون بیعت‏ خود را شکستند .

9 . مردم دچار وسوسه‏‌هاى شیطانى شدند .

« تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى؛ به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید.»

و در جاى دیگر از خطبه فرموده‌‏اند:« اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجیبین؛ شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد. شما را فراخواند، دید که پاسخگوى دعوت باطل او هستید... .»

«مغزر» یعنى مخفى گاه. در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مى‏‌بیند، سرش را در لاک خود فرو مى‌‏برد. اما وقتى که محیط را بدون خطر احساس کرد، سر خود را بیرون مى‌‏آورد. شیطان نیز تا وقتى که پیامبراکرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاک خود فرو برده بود و جرات نمى‏کرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریک مردم پرداخت.

10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بى‏اساس.

« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر؛ اى گروه مردم که به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مى‏‌کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده مى‏‌گیرید.»

11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت.

در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:

« اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا مل‏ء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کى مرض فساد پیکر جامعه اسلامى را از پاى درآورد که پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى که به سرعت هلاک کننده است .

12. فرصت طلبان به سر کار آمدند

حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدکیه به گروه هاى فرصت‌طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت ‏بهره برند پرداخته است. و ویژگى‏‌هاى آنها را نیز بیان فرموده است.


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد + تصاویر

گروه بین‌الملل مشرق- "آناستازیا پوپوا" خبرنگار و مسئولدفتر اروپایی شبکه خبری"روسیه 24"است. وی از ماه آگوست سال 2011 در مجموع به مدت هشت ماه را در سوریه گذرانده است و علاوه بر پوشش اخبار بحران سوریه موفق شد تا با همراه شدن با ارتش سوریه، یکی از نخستین مستندهای مربوط به بحران این کشور را تولید کند. وی در گفت‌وگو با خبرنگار مشرق درباره تجربه‌‌اش از حضور در سوریه و مصاحبه با بشار اسد، رئیس‌جمهور این کشور می‌گوید؛ مصاحبه‌ای که هیچ‌کس به جز خودش امیدی به انجام آن نداشت و در نهایت هم موفق شد با رئیس‌جمهور سوریه در اوج شکل‌گیری بحران داخلی این کشور به گفت‌وگو بنشیند.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

خانم پوپوا به دلیل جسارتی که در سفر به سوریه و تهیه گزارش‌های واقع‌بینانه و متفاوت با رسانه‌های غربی به خرج داد، از سوی "ولادیمیر پوتین" رئیس‌جمهور روسیه، مفتخر به دریافت مدال شجاعت شد.


اوضاع سوریه با دیگر کشورهای درگیر در انقلاب‌های عربی متفاوت بود

مشرق:لطفاً از تجربه سفر خود به سوریه برای ما بگویید.

پوپوا: زمانی به سوریه رفتم که بحران این کشور تازه شروع شده بود. البته در آن زمان جنگ در سوریه وجود نداشت. در روزهای اول ورودم به سوریه انتظار داشتم اخبار را در این کشور همان گونه که در کشورهای دیگر عربی که دچار انقلاب شده بودند تجربه کرده بودم، دنبال کنم ولی بعد از مدتی متوجه شدم که اوضاع در سوریه متفاوت است.

مشرق:شما تجربه حضور در کشورهایی که دچار انقلاب شده بود را هم داشتید؟

پوپوا: من در کشورهای متعدد منطقه در زمان انقلاب‌های عربی کار می‌کردم و انتظار داشتم که چیز مشابهی را در سوریه ببینم.بعد از دو هفته حضور در سوریه احساس کردم که اتفاقات عجیبی در سوریه در حال رخ‌دادن است. جنگ رسانه‌ای تمام‌عیار یک طرفه‌ای که تصاویری را از سوریه مخابره می‌کرد که متعلق به سوریه نبود و یا متعلق به سوریه بود ولی دستکاری شده بودند.

تصمیم گرفتم آن چیزی را که می بینم در گزار‌ش‌های خبری خودم استفاده کنم، صلح، امنیت و ثبات.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

من توانستم با تعدادی از دانشجویانی که به خیابان می‌رفتند و این تجمع‌های اعتراضی را برگزار می‌کردند صحبت کنم؛ آنها می‌گفتند که بسیار سخت است که مردم را به خیابان بیاوریم! آنها از دریافت پول در ازای تولید فیلم‌هایی 5 تا 10 دقیقه‌ای برای نشان‌دادن اعتراض‌ها به دولت سوریه می‌گفتند!


به پلیس دستور داده شده بود به مردم شلیک نکنند/ اولین قربانیان نیروهای پلیس سوریه بودند

مشرق:از حضور خودتان در زمان درگیری‌های نظامی در این کشور بگویید.

پوپوا: بحران جدی در سوریه از فوریه 2012 آغاز شد. من مطالب زیادی از اینکه پلیس در حمص مردم بی‌گناه را کشته است خوانده بودم ولی از طرف دیگر اطلاع داشتم که به پلیس دستور داده شده بود که به مردم شلیک نکند. در ماه اول درگیری‌ها بیشتر کشته‌شده‌ها از مردم بی‌گناه بودند ولی این مردم بی‌گناه، نیروهای پلیس سوریه بودند و بعد از ماه اول درگیری‌ها شدید‌تر شد و برای مثال در "حما" باشگاه افسران پلیس توسط گروه‌های تبهکار به صورت کامل سوخت و بسیاری از نیروهای پلیس سوریه در این آتش‌سوزی کشته شدند. به خاطر این اتفاق بود که ارتش سوریه وارد شهر شد و امنیت شهر را در اختیار گرفت و این اولین چیزی بود که از یک جنگ واقعی در سوریه مشاهده کردم.

طی مدت بحران در سوریه من مکرر به سوریه می‌رفتم و ناگهان به خودم آمدم و دیدم که تبدیل به یک "خبرنگار جنگی" شده‌ام.

مشرق:در رسانه‌ها گفته می‌شود که ارتش سوریه و سربازن سوری بی‌رحمانه مردم را می‌کشند. آیا شما چنین برداشتی داشتید و شاهد این کشتارها بودید؟

پوپوا:تیم ما اولین تیم رسانه‌ای بود که با ارتش سوریه در مناطق جنگی همراه شد و از عملیات‌های ارتش سوریه فیلم‌برداری می‌کرد.اخبار دروغی از سوریه مخابره می‌شد که ارتش سوریه مردم بی‌گناه را می‌کشد ولی این اخبار هیچ مستنداتی نداشت و تصویری از این کشتار وجود نداشت. برای همین ما درخواست کردیم تا بتوانیم همراه ارتش در عملیات‌ها شرکت کنیم تا بتوانیم که واقعیت را با چشمان خود ببینیم.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

مشرق:علاوه بر پوشش خبری شما مستندی را هم درباره سوریه ساخته‌اید. انگیزه شما از ساخت این مستند چه بود؟

پوپوا: گزارش‌هایی که ما از مناطق جنگی تهیه می‌کردیم باعث معروف‌شدن من و گروهم شد و این گزارش‌ها در سوریه دست به دست می‌گشت و همین گزارش ما باعث شد که یکی از سربازان ارتش سوریه در حلب توسط گروه‌های تروریست شناسایی شود.این سرباز توسط این گروه‌ها ربوده شد؛ او را شکنجه کردند و سپس سر از بدنش جدا کردند و بعد فیلم‌های شکنجه او را منتشر کردند و خانواده او را بسیار پریشان کرد. من احساس کردم که من در کشته‌شدن او مقصر هستم و به فکر افتادم تا کاری کنم که بتوانم به احترام او انجام دهم. تولید "مستند سوریه" به ذهنم خطور کرد. مستندی که واقعیت‌های سوریه را بیان می‌کرد و من این‌گونه می‌توانستم احساسات خود را در قبال این سرباز کشته‌شده و مردم سوریه منتقل کنم.در این مستند من قصد نداشتم که به عنوان یک گزارش‌گر این مستند را هدایت کنم بلکه قصد داشتم مردم، خود واقعیت‌های سوریه را بیان کنند.


جنگ رسانه‌ای الجزیره، رویترز و سی‌ان‌ان در آغاز بحران سوریه و آماده‌سازی برای حمله نظامی

مشرق:شما از جنگ رسانه‌ای در سوریه صحبت کردید لطفا در این خصوص بیشتر توضیح دهید.

پوپوا: کشورهای خارجی تلاش کردند تا نشان دهند که اتفاقاتی که در کشورهای عربی منطقه افتاده است در سوریه هم در حال وقوع است و برای من خیلی جالب بود که از مسکو با من تماس می‌گرفتند و می‌گفتند که مراقب باش در فلان میدان شهر دمشق تظاهرات است و تانک‌های دولت سوریه به مردم شلیک می‌کنند و من در پاسخ می‌گفتم که من در همان میدانی که شما می‌گویید ایستاده‌ام و مردم در حال عبور و مرور هستند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد. آنها می‌گفتند که تو چه می‌گویی؟ این‌ها خبرهای رویترز و الجزیره و سی‌ان‌ان است و این‌ها رسانه‌های معتبری هستند و من در پاسخ می‌گفتم که من در همان نقطه حضور دارم و چیزی نمی‌بینم و آنها این گزارش‌ها را از خارج از سوریه گزارش می‌دهند.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

علت استفاده غرب از جنگ رسانه‌ای در ابتدا این بود که بتوانند افکار عمومی را در خارج از سوریه آماده کنند برای یک تهاجم نظامی. در این روش آنها از کلیدواژه‌های مشخصی مانند "دیکتاتور"، "کشتار مردم بی‌گناه" و "تروریسم" استفاده می‌کردند. این واژه‌ها در کنار چند کلیدواژه دیگر در تمام گزارش‌ها استفاده می‌شد و مخاطب باورش می‌شد که این اتفاقات در حال رخ‌دادن است.زمانی اعلام می‌شد تظاهرات چندهزار نفری در مقابل مسجدی در شهری در سوریه شکل گرفته در صورتی که 10 یا 20 نفر پس از نماز از مسجد خارج شده بودند و در حال صحبت با هم بودند. وحتی تصاویری از تظاهرات بحرین را به عنوان اعتراض مردمی در سوریه نشان می‌دادند و مردم کشورهای دنیا که اطلاع زیادی از این کشورها ندارند باور می کردند که این گزارش‌ها راست است.

حتی دوستان من در مسکو هم گزارش‌های مرا باور نمی‌کردند و خیلی برای من سخت بود که متقاعدشان کنم که یک جنگ رسانه‌ای یک‌طرفه در حال وقوع است.


بسیاری از مردم سوریه نمی‌دانند نمایندگان مخالفان در ژنو2 تا کنون کجا بوده‌اند

مشرق:با توجه به حضور متعدد و طولانی شما در سوریه و صحبت با مردم و مقامات در این کشور به نظر شما آیا مردم در سوریه به مخالفان اعتقادی دارند؟

پوپوا: فکر می‌کنم که در حال حاضر هیچ امید و اعتقادی به مخالفان وجود نداشته باشد. البته ما باید ابتدا مخالفان را تعریف کنیم و نمی‌شود درباره مخالفان به‌صورت کلی صحبت کرد.برای مثال گروه‌ها و افرادی که در مذاکرات ژنو 2 حضور داشتند مخالفان خارج‌نشین هستند. بسیاری از مردم سوریه حتی اگر آنها را در خیابان ببینند نمی‌شناسند و نمی‌دانند آنها تا قبل از این کجا بوده‌اند.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

پوپوا پس از مصاحبه با "بشار الجعفری" نماینده سوریه در سازمان ملل

گروه دیگری از مخالفان در سوریه هستند که معروف‌ترند و مخالفان سیاسی محسوب می‌شوندو زمانی که انتخابات پارلمانی بود از طریق انتخابات توانستند کرسی‌هایی را در مجلس از آن خود کنند.

در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که قبلاً عده‌ای طرفدار مخالفان بودند و عده‌ای هم در انتظار این بودند که ببینند چه اتفاقی می‌افتد و موضعی نداشتند ولی در حال حاضر دیگر موضع خاکستری وجود ندارد و یا طرفدار نظام سوریه هستند و یا مخالف آن.

البته اکثریت در حال حاضر طرفدار بشار اسد هستند و آخرین باری که من در سوریه بودم خیلی از مردمی که از مخالفان طرفداری می‌کردند می‌گفتند که اگر قرار است که ما در محاصره "جبهة النصرة" و دیگر گروه‌های تروریستی باشیم ترجیح می‌دهیم با دولت باشیم نه با این گروه‌ها.

من با یکی تاجران آشنا هستم که از گروه‌های مخالف و مبارزان در حلب حمایت مالی می‌کرد، اما حتی همین فرد هم زمانی که دیگر از گروه‌های مخالف حمایت نکرد، او را ربودند؛ خانواده‌اش مجبور شدند مبلغ بسیار گزافی را برای آزادی او بپردازند و همان روزی که به خانه برگشت موضعش را تغییر داد و حامی دولت شد و از ارتش درخواست کرد تا در مقابل شورشیان از او حمایت کند. مواضع مختلفی درباره سوریه وجود دارد و هر کس موضع خاص خود را دارد، اما به نظر مندر حال حاضر اکثر مردم سوریه از این جنگ رسانه‌ای خبر دارند و همچنین می‌دانند که واقعاً چه اتفاقی دارد می‌افتد، چون در درون این شرایط زندگی می‌کنند. مردم این کشور را نمی‌توان فریب داد، چون خودشان می‌توانند به خیابان‌ها بروند و ببینند چه اتفاقی دارد می‌افتد.

عربستان علناً از مخالفان حمایت مالی می‌کند

مشرق: مخالفان خارجی در سوریه از تروریسم، کشتار، ارعاب و حتی سر بریدن افراد به عنوان اهرمی علیه دولت سوریه و بشار اسد استفاده می‌کنند. تعریف شما از تروریسم در سوریه چیست؟ کدام گروه‌ها را تروریست می‌دانید و این افراد توسط چه کسانی حمایت مالی می‌شوند؟

پوپوا: بسیار ساده است. افرادی که بدون حکم و دادرسی مردم را سر می‌برند، دارند مرتکب جنایت جنگی می‌شوند. گروه‌های به اصطلاح مخالف در سوریه به دسته‌های مختلف تروریست، گروه‌های کوچک تبهکار، و گروه‌های شورشی تقسیم می‌شوند. ده‌ها گروه وجود دارند و نمی‌توانید تعداد آن‌ها را محاسبه کنید. ممکن است یک گروه شما را برباید و بعد به یک گروه دیگر بفروشد و بعد گروه دیگری شما را بخرد.

درباره حمایت مالی هم همه‌کس می‌داند و حتی علناً هم می‌گویند که عربستان سعودی از شورشیان حمایت مالی می‌کند. مقامات این کشور دیگر علنی اعلام می‌کنند که حدود 100 میلیون دلار به مخالفان خارجی کمک کرده‌اند تا این مبلغ بین مخالفان و گروه‌های تبهکار تقسیم شود. این واقعیت بر هیچ‌کس پوشیده نیست و اسناد و مدارک زیادی وجود دارد که آن را اثبات می‌کند. دولت سوریه هم این مدارک را تسلیم سازمان ملل کرده و خواستار تحقیق در این‌باره شده، بنابراین این را نمی‌توان تبلیغات و جنگ رسانه‌ای دانست. این یک واقعیت است که سربازان خارجی در سوریه می‌جنگند و حتی خود ما هم با آن‌ها ملاقات و مصاحبه کرده‌ایم. یکی از این افراد اهل لیبی بود و فرد دیگری اهل تونس. هر دو گفتند که برای «جهاد» به سوریه آمده‌اند و حقوق می‌گیرند و درآمدشان هم از عربستان سعودی می‌آید.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

یکی از خبرنگاران سوری هم که ربوده شده بود، توضیح داد که مذاکرات بین دولت و شورشیان هم تحت تسلط عربستان سعودی بوده و این کشور موضع شورشیان را تعیین می‌کرده است. وقتی این همه گروه‌های مختلف درگیر هستند، نباید آن را جنگ داخلی خواند.

مشرق: همان‌طور که شما هم گفتید، مسئله با جنگ دروغین رسانه‌ای آغاز شد که گفتند در سوریه درگیری وجود دارد. بعد شروع به حمایت مالی و وارد کردن نیروهای خارجی به سوریه کردند تا این کشور را بی‌ثبات کنند اما دلیل اهمیت سوریه برای غرب چیست؟ چرا می‌خواهند در این کشور انقلاب دروغین به راه بیندازند؟

پوپوا: البته اول جنگ رسانه‌ای و بعد حمایت مالی نبود، بلکه از همان ابتدا حمایت مالی وجود داشت، چرا که برای آوردن مردم به خیابان باید هزینه کنید و آن‌ها را وادار کنید دست به اعتراض بزنند. بنابراین باید هزینه کنید تا تظاهرات را مدیریت و برنامه‌ریزی کنید و مردم را وادار کنید بجنگند و افراد دیگر را بکشند. بنابراین از همان ابتدا حمایت مالی وجود داشت.

اما این‌که چرا سوریه مهم است، من خودم هم از همان ابتدا که به این کشور رفتم همین سؤال را پرسیدم. در این کشور اگر چه مذاهب مختلفی وجود دارد، اما هیچ‌کس به مذهب فرد دیگر تعرضی نمی‌کرد. مسلمان‌ها با مسیحیان به یک کافه می‌رفتند و با هم صحبت می‌کردند و قدم می‌زدند و هیچ مشکلی نداشتند. حتی یهودیان هم در دمشق زندگی می‌کردند و منطقه خاص خود را داشتند و هیچ‌کس کاری به کارشان نداشت و آن‌ها هم با بقیه مذاهب دوست بودند.

یکی از دلایل اهمیت سوریه، خط لوله‌ای بود که قطر می‌خواست به ترکیه بکشد. سوریه بر خلاف میل آمریکا، با ایران و با حزب‌الله متحد است. نکات زیادی درباره سوریه هست که غرب را آزار می‌دهد؛ بنابراین تصمیم گرفتند که این کشور را نابود کنند. رئیس‌جمهور این کشور در مصاحبه با من گفت این اولین باری نیست که در این جهت تلاش می‌کنند، بلکه صرفاً جدیدترین تلاش آن‌هاست. ابتدا قطر از راه اقتصادی با سوریه گفت‌وگو کرد و گفت که شما این کارها را بکنید و ما این کارها را می‌کنیم و بعد شما را به حال خود رها می‌کنیم. اما سوریه چنین کشوری نیست و مقابل قطر ایستاد و حاضر نشد خود را بفروشد، از کشورهای دیگر پول بگیرد و یا به نفع آن‌ها خط لوله احداث کند؛ به همین دلیل هم باید هزینه مقاوت خود را می‌پرداخت.


رهبری به سادگی و بی‌آلایشی و تیزهوشی بشار اسد ندیده‌ام/ بشار اسد از قبل می‌دانست بحران در راه است

مشرق: گفتید که با بشار اسد مصاحبه کرده‌اید. شخصیت او را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پوپوا: من تا به حال رهبری را ندیده‌ام که تا این اندازه ساده و بی‌آلایش باشد. اسد بسیار باهوش، خردمند و آرام است. من چند بار با او دیدار کردم. هر بار بسیار آرام بود، اما غافل نبود. آرامشش به این خاطر بود که شرایط کلی را تحت نظر داشت. تنها به یک بخش ماجرا مثل جنگ یا درگیری نگاه نمی‌کرد، بلکه از گذشته خبر داشت و می‌دانست این بحران در راه است.حتی همان ابتدا هم گفته بود که این مسئله با یک یا دو سال خاتمه پیدا نمی‌کند، بلکه مدت زیادی طول خواهد کشید. درباره اروپا و جهان عرب اطلاعات بسیار کاملی دارد و به نوعی پل بین این دو بخش دنیا محسوب می‌شود. بنابراین همه جوانب را در نظر می‌گیرد و دید استراتژیک دارد.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

مشرق: به نظر شما آیا تا انتها برای سوریه مبارزه خواهد کرد؟

پوپوا:بله. خود او گفت که هرگز سوریه را ترک نخواهد کرد و نکته‌ای که برای من جالب بود این‌که وقتی سؤالات را از او می‌پرسیدم، و حتی زمانی که برخی از سؤالاتم را در حین مصاحبه تغییر دادم، باز هم به همه سؤالاتم جواب مستقیم داد و مثل مقامات اروپایی نبود که به دنبال فرار از برخی سؤالات باشد.

حتی وقتی به او گفتم که از همان ابتدا جنگ رسانه‌ای را باخته است، وی گفت بله ما در جنگ رسانه‌ای شکست خوردیم اما وقتی با تعجب پرسیدم، واقعاً؟ جواب داد بله، اما در واقعیت پیروز خواهیم شد، چون جنگ رسانه‌ای صرفاً یک حباب است، در حالی که واقعیت است که باقی می‌ماند و مردم واقعیت‌های سوریه را خواهند دید.

مشرق: به عنوان کسی که در صحنه جنگ سوریه و در مناطق جنگی این کشور حضور داشته آیا ترس وجود شما را نگرفت؟

پوپوا: از وضعیت سوریه نترسیدم، چون به نظرم نمی‌آمد واقعی باشد. گویی در سینما بودم و یک فیلم را تماشا می‌کردم. اما وقتی می‌بینید گلوله در اطرافتان شلیک می‌شود و مردم کشته می‌شوند و همه جا را خون گرفته، آن وقت است که به خودتان می‌آیید و می‌فهمید که یک جنگ واقعی در جریان است. از نظر احساسی بسیار دشوار است اما سخت‌ترین چیز این است که افرادی را از دست بدهید که می‌شناسید و دوست‌شان دارید. برخی از این افراد را که حتی «برادر» صدا می‌کردیم -چون بیش‌تر وقت‌مان را با هم سپری می‌کردیم- جلوی چشم‌مان کشته شدند. این سخت‌ترین بخش از کار ما بود و خیلی سخت است که آن را فراموش کنیم.

همه آن‌چه در سوریه دیدیم دلخراش بود، اما به نظر من این سفر ارزشش را داشت. چون حتی در هنگام حمله شیمیایی، توانستیم به منطقه برویم.

هر روزی که در سوریه بودم احساس می‌کردم این وظیفه من است که این‌جا باشم و این نبود که تصادفی اینجا باشم، بلکه تقدیر من این بوده که این‌جا باشم و این بحران و جنگ را تجربه کنم و به چشم خود ببینم و حالا حرف‌های پدربزرگم را که در جنگ جهانی جنگیده بود و می‌گفت ای کاش هیچ جنگی در دنیا شکل نمی‌گرفت بهتر می‌فهمم. تا قبل از این‌که به سوریه بیایم، هیچ وقت این حرف را نمی‌فهمیدم. زمانی که از سوریه برگشتم پیش پدربزرگم رفتم و به او گفتم: جنگ، چیز وحشتناکی است. هر جای دنیا که باشد.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

مشرق:بهترین و بدترین لحظه حضور خود در سوریه را برای ما توضیح دهید.

پوپوا: یکی از لحظه‌هایی که همیشه در ذهن من خواهد ماند، زمانی است که «امیر» یکی از سربازان ارتش سوریه ربوده شد. آدم‌رباها تماس گرفتند و در ازای آزادی او پول مطالبه کردند. ما هم شروع کردیم به جمع‌آوری پول برای آزادی او. فردای آن روز دوستان امیر تماس گرفتند و خبر دادند که او را پیدا کرده‌اند وما از خوشحالی فریاد می‌زدیم: امیر پیدا شده! دوست امیر به ما گفت: مثل این‌که منظور من را متوجه نشده‌اید، بدن امیر را پیدا کرده‌ایم. این دو لحظه شاید بهترین و بدترین لحظه‌های حضور من در سوریه بود. بعد از شنیدن این خبر، مدتی یک گوشه نشستم و گریه کردم.

یکی از خاطرات خوب دیگر من قطعی‌شدن مصاحبه‌ام با بشار اسد بود، که یکی از اهداف اصلی من در سفر به سوریه بود. وزیر اطلاع‌رسانی سوریه در آن زمان وقتی از نیت و تلاش من برای مصاحبه با بشار اسد باخبر شد، به من خندید و گفت اگر واقعاً به دنبال مصاحبه با بشار اسد هستی، بهتر است به کشورت برگردی، چون موفق به این کار نخواهی شد.من جواب دادم: خواهیم دید که آیا موفق می‌شوم یا نه. من در نهایت موفق به مصاحبه با بشار اسد شدم و فردای آن روز هم، وزیر اطلاع‌رسانی سوریه به عنوان سفیر این کشور به ایران اعزام شد.

حضور من در سوریه و علاقه من به بازگشت به این کشور هیچ ارتباطی به ولع یک خبرنگار برای گرفتن اخبار جدید و تجربه یک فضای هیجان‌انگیز ندارد. بلکه زمانی که من می‌بینم خبرنگار سی‌ان‌ان و الجزیره چگونه یک واقعیت را کتمان می‌کنند و دروغ می‌گویند، انگیزه‌ای در من ایجاد می‌شود که بخواهم از حقیقتی که وجود دارد دفاع و در این راه مقاومت کنم.


هدف من از رفتن به سوریه شرکت در جنگ رسانه‌ای بود

مشرق: تصاویری از شما در کنار رئیس‌جمهور روسیه منتشر شده است. لطفاً درباره دیدار خود با "ولادیمیر پوتین" هم برای‌مان توضیح بدهید.

پوپوا: در زمان حضورم در سوریه، توانستم چند گزارش خوب تهیه کنم. یکی از آن‌ها زمانی بود که موفق شدیم به یکی از محل‌هایی برویم که در آن‌ها کشتار جمعی صورت گرفته بود. جایی که نیروهای سازمان ملل به ما اجازه ورود به آن و تهیه گزارش را نمی‌دادند. اما توانستیم به آن محل برویم. گزارش‌مان هم منتشر شد و فردای انتشار آن گزارش، لاوروف، وزیر خارجه روسیه در یک مصاحبه تلویزیونی، اعلام کرد که این گزارش را دیده و می‌داند که یک خبرنگار روس در سوریه حضور دارد و گزارش‌هایی که ارسال می‌کند، مغایرت دارد با گزارش‌ها و خبرهایی که در رسانه‌های غربی منتشر می‌شود. چند گزارش این چنینی باعث شد تا از مسکو با من تماس بگیرند و بگویند نامزد دریافت مدال شجاعت شده‌ام که در نهایت هم موفق به دریافت این نشان شدم.

خبرنگار جوانی که پوتین به او مدال شجاعت داد+تصاویر

البته من برای مشهور شدن و برای دریافت مدال به سوریه نرفتم. هدف اصلی من در سوریه مبارزه در یک نبرد رسانه‌ای بود. به خصوص زمانی که متوجه شدم کاری از دستم برمی‌آید و می‌توانم واقعیت را به گوش مردم برسانم.

مشرق: به نظر شما آیا خبرنگارها و رسانه‌هایی که در مقابل رسانه‌های جمعی ثروتمند و بانفوذ غربی فعالیت می‌کنند، می‌توانند تغییری در جهان ایجاد کنند؟

پوپوا: رمز موفقیت، مبارزه و گفتن حقیقت است. اگر بخواهم حقیقت را به شما بگویم، من هیچ وقت فکر نمی‌کردم بتوانم تغییری ایجاد کنم و کاری از دستم بربیاید. مستندی که ساختم، هدفش تغییر در چیزی نبود و تنها واکنشی بود به احساساتم و تلاشی برای رها شدن از دردی که در وجودم ایجاد شده بود. زمانی که پس از پایان مأموریتم به مسکو برگشتم، به آن‌ها گفتم که قصد دارم مستندی درباره سوریه بسازم. آن‌ها مانع این کار من می‌شدند و می‌گفتند تو وظیفه خود را انجام داده‌ای، بهتر است بروی و استراحت کنی ولی وقتی اصرار کردم و این کار انجام شد، تأثیرش در مردم سراسر جهان خود من را هم شگفت‌زده کرد. حداقل کاری که این مستند کرد این بود که مخاطبانش به این نتیجه رسیدند که دیدگاهی به جز دیدگاه رسانه‌های غربی هم به این مسئله وجود دارد.

البته در رسانه‌های غربی هم خبرنگارانی هستند که پس از اطلاع از واقعیت در سوریه، تلاش کردند اخبار واقعی را منتشر کنند اما رسانه‌های آن‌ها با انتشار اخبار واقعی مخالفت کردند. همین باعث شد تا بسیاری از خبرنگاران رسانه‌های غربی نظیر سی‌ان‌ان استعفا دهند.

مشرق:به خاطر وقتی که در اختیار "مشرق" قرار دادید از شما سپاسگزاریم.


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

بازی جدید اوباما و کنگره آمریکا!


سجاد جعفری| فارس


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت

بازی جدید اوباما و کنگره آمریکا!


سجاد جعفری| فارس


۰ نظر
مدیریت سایت هیئت یاوران ولایت