http://media.snn.ir/medium/1394/09/23/IMG12264866.jpg

دولت بی‌کفایت نیجریه که از پسِ آدم‌خوارهای بوکوحرام برنمی‌آید، توپ و تفنگش را به رُخ مردم بی‌گناه کادونا کشید. «سیدعلی» و «زینب ابراهیم» پسر و همسر شیخ زکزاکی در میان شهدا بودند، از سرنوشت شیخ اما هم‌چنان خبری در دست نیست...

یورش وحشیانه‌ی ارتشی‌ها آغاز شد. ریختند و کُشتند و سوختند، هر چه را دیدند. دولت بی‌کفایت مرکزی که از پسِ آدم‌خوارهای بوکوحرام برنیامد

، توپ و تفنگش را به رُخ مردم بی‌گناه کادونا کشید. «سیدعلی» و «زینب ابراهیم» پسر و همسر شیخ هم در میان شهدا بودند، از سرنوشت شیخ اما هم‌چنان خبری در دست نیست.   

 

 

میلیونها نفر از سراسر افریقا آمدند، پای پیاده آن هم، برای اربعین حسین (ع). زاریا کربلای فقرا شده بود، صدها هزار عاشق سیه‌چرده و دلباخته‌ی «جُون»؛ غلام سیاه ارباب، کمال لذت آن عزاداری اما نشستن پای منبر شیخ ابراهیم بود، شیخ روضه خواند: السلام علیک یا مظلوم ... راهپیمایی اربعین حالا سال‌ها است به نمادی از اقتدار شیعه تبدیل شده، وعده‌ی بچه شیعه‌ها هرجای دنیا که باشند، پیاده‌روی اربعین است. برای آن‌ها همیشه عاشورا است و همه جا کربلا؛ عراق، تهران، و یا ظلِ آتش‌بار آفریقا؛ فرقی نمی‌کند! رژه‌ی بچه شیعه‌ها برقرار است!

 

شیخ روضه می‌خواند: السلام علیک یا مظلوم..!

 

 

می‌شد حدس زد آن قدرت‌نمایی خار چشم ستمگران شود. حسین قهرمان آزادی بود، و دلباختگانش دشمنان همیشگی زور و تزویر. بی‌تردید رشد چشمگیر شیعیان در سال‌های اخیر در شمال نیجریه حاصل تلاش شبانه روزی شیخ و تشکیلاتی است که به راه انداختند. حرکت جنبش اسلامی در ایالات شمالی نیجریه اگرچه روزی با تدریس قرآن و نهج البلاغه از گوشه‌ی نمور حسینیه‌ی بقیه الله در محله‌ی گیسلوی زاریا آغاز شد، اما این روزها پیروان فراوانی در سراسر غرب افریقا دارد، آمار محصولات فرهنگی منتشر شده از سوی این جنبش و دی وی دی‌های مذهبی به فروش رفته‌ی آنها گواه این مدعا است. هرچند آمار دقیقی از تعداد شهروندان نیجریایی که به تازگی رخت محبت آل علی (ع) را به تن کردند، در دست نیست، اما برخی گمانه‌زنی‌ها تا ده میلیون نفر هم تخیمن زدند. ده میلیون نفری که پیشتر یا مسیحی بودند و یا مالکی مذهب از برادران اهل سنت، اما تنها در همین چند سال اخیر به انبوه شیعیان پیوستند.

 

 

موج تماشایی شیعه‌خواهی که شیخِ سیه‌چرده‌یِ زاریا بیشتر از سه دهه‌ قبل به راه انداخته بود، حالا تبدیل به یک سونامی شده است، سیلی که تخت و تاج حکام ستمگر و استعمارگران غربی را در افریقا به لرزه انداخته است. برخی تحلیلگران بر این باورند تراشیدن آدم‌خوارهای ضدعلم و دانش بوکوحرامی (بوکوحرام لفظی است به معنای "تحصیل حرام است!") از سوی غربی‌ها حقه‌ای بود برای بدل زدن به اسلام نابی که قبایل مختلف افریقایی از زبان شیخ ابراهیم می‌شنیدند، همان ترفندی که در غرب آسیا و برای پنهان کردن نوای ناب انقلاب اسلامی ایرانی‌ها به کار بستند. داعش یا بوکوحرام؛ چه فرقی می‌کند؟! افکار عمومی به خوبی می‌داند این جماعت تکفیری دُم‌تکان استعمار‌اند، سفره‌هاشان بوی دلار می‌دهد و سر و کله‌شان درست همان‌جایی پیدا می‌شود که مؤمن مجاهدی عَلم اسلام ناب را برافراخته است.

 

نیمی از جماعت 150 میلیون نفری نیجریه را مسلمانان این کشور تشکیل می‌دهند، مُسلمینی که تا پیشتر از ظهور شیخ ابراهیم و تشکیل جنبش حرکت اسلامی، بیشترشان مالکی مذهب بودند، شیخ هم ابتدا به این مسلک بود، تا این‌که به تشیع گروید. می‌گویند در یکی از سفرهایش به پاریس در دوران دانشجویی محضر امام را درک کرد، خمینی (ره) آن روزها دوران تبعیدش را در نوفل لوشاتو می‌گذراند. می‌گویند همان‌جا بود که خمینی (ره) آن قرآن معروف را به او هدیه کرد؛ می‌گویند خمینی (ع) از او خواست تا اسلام را و کتاب خدا را در میان قبیله‌اش ترویج کند. می‌گویند همان‌جا بود که شیخ شیعه شد.

 

نخستین سالگرد امام، 1369؛ دلتنگ مرادش بود، هرطوری بود دلش می‌خواست خود را به این مراسم برساند، و این‌گونه بود که در قامت نماینده‌ی انجمن اسلامی سودان به ایران آمد و در نخستین مراسم سالگرد خمینی (ره) شرکت کرد، بعد از بازگشت به کشورش بود که ایده‌ی تأسیس جنبش حرکت اسلامی در نیجریه را ارائه کرد، وصیت خمینی پیش چشمش بود: برو و اسلام را و کتاب خدا را در میان مَردمت تبلیغ کن! شیخ دست به کار شد. ده میلیون نفری را که شیخ در تمام این سال‌ها با محبت علی (ع) آشنا کرد، دستاورد دل‌انگیز آن وصیت بود.

 

 

حالا جنبش حرکت اسلامی در افریقا یک نهاد تعیین کننده است. شیخ بنیانی را پی افکند که امروز در کوره دهات‌های افریقایی هم طرفدار دارد. حرکت اسلامی شمال نیجریه از اوایل دهه ۱۹۸۰ ابتدا در مراکز آموزش عالی طرح‌ریزی شد. در اواخر دهه ۱۹۸۰ به روستاها و شهرها نفوذ کرد و در دهه ۱۹۹۰ به صورت جنبشی مردمی به خصوص در روستاها تبدیل شد و مورد استقبال قرار گرفت. این جنبش از ۱۹۸۴ روز قدس را برای راهپیمایی اعلام کرد. سال گذشته هم دژخیمان حکومت مرکزی به راهپیمایی روز قدس یورش بردند و ده‌ها نفر را به خاک و خون کشیدند. سه تن از پسران شیخ هم در میان شهدا بود. امسال هم داستان ترور نافرجام فرمانده ارتش بهانه‌ی عقده‌گشایی حکومت مرکزی از نمایش حیرت‌انگیز راهپیمایی اربعین شد. در یورش روز گذشته نیز سید علی آخرین پسر شیخ و زیب ابراهیم همسر ایشان و چند تن دیگر از بزرگان این جنبش به شهادت رسیدند.   

 

شیخ ابراهیم یعقوب زکزاکی در نیمه‌ی شعبان 1953 در زاریا در ایالت کادونا واقع در شمال نیجریه چشم به جهان گشود. او تحصیلاتش را در زاریا آغاز کرد و سپس برای ادامه ی تحصیل به شهر کانو رفت، او در آنجا علوم سیاسی و اقتصاد آموخت و در 1975 به زاریا بازگشت. «احمد بِلو» دانشگاهی بود که شیخ برای تکمیل تحصیلاتش در همان شهر زاریا انتخاب کرد. دانشگاه احمد بلو بزرگترین دانشگاه نیجریه و یکی از بزرگترین دانشگاه‌های آفریقا است. شاید همان‌جا هم بود که با عثمان دَن فودیو آشنا شد، هر چه باشد بِلو از نوادگان او بود.

 

مردی که می‌خواست بانی ظهور مهدی عج شود

پیروانش او را «مهدی موعود» می‌دانستند، هرچند او فروتنانه به «امیرالمؤمنین» بودن رضایت داشت، اما خود را «مجدد قرن» می‌نامید و ادعا می‌کرد مجاهدت‌هایش در مسیر زمینه‌سازی برای ظهور است. «عثمان دن‌فودیو» را می‌گویم. معلم بود، شیخ از همان عنفوان جوانی بعد از آن که فقه مالکی را فراگفت، جول و پلاسش را روی دوش انداخت و مهاجرت کرد، دوره می‌گشت و در قبایل و شهرهای مختلف برای مردم درس دین می‌گفت؛ 1774 میلادی. فولانی‌ها او را «لب ملم» به معنای عالم دین و «دن‌فودیو» به معنای آموزگار مسلمان، صدا می‌کردند.

 

 

کارش حسابی بالاگرفت، گروه فراوانی از ستمدیدگان فولانی و از قبایل رنج‌کشیده‌ی افریقایی به وی پیوستند. این حد از نفوذ توجه سلطان قبیله‌ی نافانا را جلب کرد و وی را به نام آموزگاری فرزندانش به کار گرفت. وی در اصلاح امور و اجرای عدالت کوشید، هرچند بعد از فوت سلطان و جانشینی «یونفا» فرزندش ورق برگشت. او انجام این اصلاحات را در 1803 متوقف کرد، زنان و مُلّاها را از پوشیدن چادر و عمامه منع کرد و بساط شرک و شعبده و برده‌داری را دوباره برقرار کرد. شیخ از دربار کناره کشید. و به وطنش بازگشت، آنجا علم مخالفت با شاگرد دیروزش را بلند کرد و همان‌جا هم اعلام خودمختاری کرد.

 

عثمان از فرمانروایان به علت گرفتن مالیات‌های غیرعادلانه، مصادره اموال، رشوه‌خواری و برده کردن مسلمانان انتقاد می‌کرد. او قبایل اطراف را با خود متحد کرد، ملت شیفته اش بودند و او را از سرِ شوق سرکین موسولمی (امیرالمؤمنین) می‌خواندند. شیخ اعلام جهاد کرد و فتوحات فراوانی را به متصرفاتش افزود. وی توانست حکومتی را در شمال نیجریه امروزی و بر مبنای شریعت مالکی پایه‌گزاری کند که تا هجوم بریتانیایی‌ها در 1900 پابرجا ماند.

 

 

 

به این ترتیب خلافت سوکوتو در شمال نیجریه‌ی امروزی تأسیس شد. شیخ عثمان دَن‌فودیو یک مالکی مذهب متعصب بود، هرچند در واپسین روزهای زندگی با تصوف آشنا شد، گرایشات عارفانه در منصوفاتی که از وی به جا ماندند به چشم می‌خورد. شاید روی همین حساب هم بود که خود را آخرین مجدد پیش از ظهور مهدی می‌دانست، عثمان دن‌فودیو دلباخته‌ی مهدی بود!

 

عثمان دن‌فودیو اسطوره‌ی ابراهیم بود، رؤیای احیای خلافت مبتنی بر شریعت او را مجذوب کرده بود. شیخ ابراهیم زکزاکی به خوبی قرائت عارفانه‌ی دن‌فودیو از دین را می‌دانست، و مشتاقانه به دنبال مهدی بود. احتمالاً همین گونه بود که جذب خمینی (ره) شد، آخر خمینی بیشتر از هرکسی بوی مهدی داشت!